سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

 

جوانان و تهاجم فرهنگی با توجه به این که مدتی است تهاجم فرهنگی از سوی دشمنان اسلام و انقلاب و ارزش های انسانی شروع شده است و جوانان در خط مقدم این تهاجم قرار گرفته اند و اولین نشانه های تیرهای زهرآلود افکار غربی , نسل جوان است , سعی می کنیم در این بخش به لطف الهی , به بحثی کوتاه در مورد این موضوع بپردازیم . 

مطرح شدن اسلام در جهان , به عنوان مکتبی رهایی بخش و نجات دهنده , که هم خواهان عدالت اجتماعی در حد اعلای آن و هم عامل پر کردن خلا معنوی انسان هاست , استکبار جهانی و شیفتگان فرهنگ غرب را سخت خشمگین نموده است و طلوع خورشید اسلام که از مشرق ایران و در انقلاب اسلامی تجلی یافت , آنان را به تلاش و تکاپو انداخت .

و آنها را به توطئه های مختلف , از جمله انزوای سیاسی , محاصره اقتصادی , حمله نظامی و غیره وا داشت .

آنان همه این کارها را به امید این که حرکت شتابان انقلاب را متوقف کنند, انجام داده و می دهند, که به لطف الهی در تمام جبهه ها با شکست های مفتضحانه رو به رو شدند و عقب نشینی نمودند, اما از آن جا که از همه این راه ها نا امید شدند, دست به نقشه ای دیگر زدند و تهاجم فرهنگی همه جانبه را علیه انقلاب , اسلام و نظامی اسلامی در دستور کارشان قرار گرفت .

و در این برنامه , مناسب ترین قشری که مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفت , جوانان کشورمان بودند.

آنان به آرزوی این که این قشر, دست از فرهنگ اصیل خویش برمی دارد و در جاده فرهنگ غرب قرار می گیرد, دست به چنین کاری زدند, گرچه عده ای از جوانان بر اثر جهالت و اغفال , تحت تاثیر تهاجم قرار گرفتند, اما به لطف الهی , اکثر جوانان ما با درایت و بینش اسلامی خویش , امید غربگرایان را نا امید کرده و می کنند .

عمده ترین هدف دشمنان از تهاجم فرهنگی , نابودی فرهنگ اصیل اسلامی و جایگزین کردن فرهنگ منحط غربی است , زیرا با تحقق این هدف به سایر اهداف شوم خود به طور طبیعی خواهند رسید .

قطعا تهاجم فرهنگی از تهاجم نظامی خطرش بیشتر, شناختش سخت تر, آثارش زیان بارتر و راه مبارزه با آن , دشوارتر است زیرا:

تهاجم نظامی , آشکار است , اما تهاجم فرهنگی مخفیانه و زیرکانه است , در تهاجم نظامی , موضع دشمن برای همه روشن است , اما در تهاجم فرهنگی منافقانه است .

تهاجم نظامی انکارپذیر نیست , اما تهاجم فرهنگی ممکن است مورد انکار دیگران قرار گیرد .

در تهاجم نظامی , افراد قربانی شده صعود می یابند و به درجه های عالی که همان مقام شهادت است می رسند, اما در تهاجم فرهنگی , افراد سقوط می یابند و به موجودی بی اراده , فاقد شخصیت , معتاد, مفسد و لاابالی تبدیل می شوند .

در تهاجم نظامی , چیزهایی که تخریب می شود با مدت کوتاهی ساخته می گردند, اما در تهاجم فرهنگی این کار بسیار مشکل و گاه غیر ممکن است .

در تهاجم نظامی , خاک لگدکوب می شود, ولی در تهاجم فرهنگی , ارزش های الهی و دین و فرهنگ ملی و عزت عمومی پایمال می گردد.

 





      

چگونه باید شیطان را شناخت و از وسوسه های او خود را حفظ کرد و یا اصولا چگونه می توان اراده و ایمان و تقوی خود را آن قدر محکم و استوار کرد که شیطان و افکار گناه آلود به سراغ انسان نیاید؟ و از افتادن به دام گناه و بلا مصون ماند؟ 

«بسم الله الرحمن الرحیم. قد افلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون. والذین هم عن اللغو معرضون...؛ مؤمنان رستگار شدند. آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که از بیهودگی روی گردانند...» (مؤمنون، آیات 3 - 1)

قبل از بررسی راه های تقویت ایمان، لازم است مطالبی پیرامون زمینه و جایگاه ایمان خدمتتان بیان کنیم. انسان با ذهن خود می اندیشد و علم به دست می آورد. پس جایگاه علم و شناخت، ذهن آدمی است. اما قرآن کریم، جایگاه ایمان را قلب معرفی می کنند. این کتاب آسمانی درباره عده ای که ادعای ایمان می کردند می فرماید: «قالت الاعداب امنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم... ؛ بادیه نشینان خدمت پیامبر آمدند و گفتند ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید بلکه بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است» (حجرات، آیه 14).

از این رو شناخت هدف و راه سعادت زمانی به حرکت در آن راه منجر خواهد شد که قلب به آن هدف و آن راه ایمان آورد. ایمان قلبی محرک انسان برای حرکت خواهد بود. به تعبیر دیگر بین «ایمان» و «عمل» رابطه ضروری هست و این دو از هم جدا شدنی نیستند.

به این ترتیب درس بزرگی که از قرآن کریم می آموزیم این است: اگر می خواهیم به هدفی که برای زندگی خود شناخته ایم، ایمان بیاوریم و به سوی آن حرکت کنیم، ابتدا باید قلب خود را برای پذیرش آن هدف آماده سازیم.

آْمادگی قلب برای ایمان:

قلب در صورتی برای پذیرش حقیقت و راه زندگی آماده می شود که به زیبایی هایی آراسته و از زشتی هایی دور گردد. قرآن کریم این زیبایی ها و آلودگی ها را به ما نشان می دهد که در اینجا به مواردی اشاره می کنیم:

1- در زمین سیر کنید، آن گاه حقیقت زیبایی دینی را به وسیله قلب خود درک کنید (حج، آیه 46).

2- در قلب خود را به وسیله تفکر و تدبر در قرآن باز نگه دارید (محمد، آیه 24).

3-قلب خود را از آلودگی ها و تعلق های دنیایی مانند دوستی مال و فرزند، پاک سازید (شعرا، آیه 89)

4- قلب خود را از پلیدی ها پاک نگه دارید تا منزلگاه نیکی ها و زیبایی ها گردد، (بقره، آیه 283).

5- از غفلت بپرهیزید و قلب خود را متوجه زیبایی های زندگی سازید تا سیر شما راحت و هموار شود، (کهف، آیه 28).

6- توانایی قلب خود را برای تعقل و درک عمیق حقایق افزایش دهید، (حج، آیه 46).

7- قلب خود را در مقابل درستی ها و خوبی ها نرم و خاضع نگه دارید، (مائده، آیه 13).

ایمان همچون درختی است که در قلب جوانه می زند، تناور می گردد و بر شاخه های آن اعمال شایسته پدیدار می شود.

راه های تحصیل، تحکیم و تقویت ایمان:

1- تفکر پیرامون آیات و نشانه های خداوند در گستره هستی: توجه به این نشانه ها، یاد خدا را در دل ها زنده می کند و لطف و رحمت او را به ما یادآور می شود و در نهایت بر دوستی و محبت ما به خدا می افزاید. (ر.ک: سوره یس، آیات 23 تا 40).

2- توجه دائم به خداوند و ذکر و یاد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگی، ارتباط ما را با او افزایش می دهد و به تدریج به پیوندی استوار می انجامد. یکی از حکمت های نمازهای پنجگانه، زنده نگه داشتن یاد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.

«یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید» (احزاب، آیه 41).

انجام برخی کارها مانند قرائت قرآن، دعا و زیارت، مطالعه سیره ائمه و همنشینی با نیکان و صالحان، ما را به یاد خدا می اندازد.

برخی کارها نیز مانع توجه به خداوند است که باید این موانع را کنار زد تا غفلت بر آن حاکم نشود.

قرآن کریم می فرماید: «یاد خدا دل های مؤمنان را می لرزاند و هنگامی که آیات الهی را گوش دهند، بر ایمانشان افزوده می شود» (انفال، آیه 2).

3- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگی خود توجه کنیم، خود را غرق در نعمت های الهی خواهیم یافت. فلسفه آفرینش این نعمت ها این است:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارندتا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

(سعدی)

انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با یادآوری لطف او، یاد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب خود را به او نزدیک تر کند.

4- انجام نیکی ها و دوری از بدی ها: هر عمل نیک دل را نورانی تر می کند و برعکس هر گناه صفحه دل را تیره و کدر می سازد. باید بکوشیم با عمل به نیکی ها، دل خود را نورانی تر کنیم و با دوری از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازیم.

مطالعه کنید: شهید مطهری، انسان و ایمان (ج 2 از مجموعه آثار)

5- گسترش فعالیت‏هاى فرهنگى و تبلیغاتى با شیوه‏هایى نو و جذاب.

6- تقویت جلسات و برنامه هاى مذهبى و هر چه با شکوه‏تر و پرمحتواتر برگزار کردن آنها.

براى این که انسان اعتقادات خود را مستحکم‏تر کند، دو حرکت لازم است:

الف) حرکت علمى؛ یعنى، لازم است در حد توان خود به مطالعه و تحقیق بپردازد و با رجوع به کتاب‏هایى که در این زمینه نوشته شده، پاسخ سؤالات خود را دریابد و یا با سؤال کردن از عالمان دینى، ابهامات و شبهاتى که در ذهنش مطرح مى‏شود بازگو کند تا با روشن شدن ابهامات، اعتقادات خود را راسخ کند.

علم و ایمان رابطه‏ى طرفینى ندارند و این طور نیست که پس از کسب علم ایمان نیز حاصل بشود، چون متعلّق علم و ایمان جداى از هم است، علم به مغز و ایمان به دل تعلّق دارد (چه بسا انسان علمى را کسب کند، ولى بر آن ملتزم نشود) علّت این امر نیز آن است علم دین اگر براى کسى حاصل شد، حال نوبت دل مى‏رسد که با اختیار و قدرت تصمیم‏گیرى آن را به صورت ایمان در خود بپذیرد، اما بسیارى قبل از این که دل را جایگاه دین و ایمان بسازند - و در عمل به آن پایبند باشند - دل خود را به دنیا، لذّت‏هاى نفسانى و هواهاى شیطانى بسته‏اند، دلبستگى و دلدادگى این مردم چیزى جداى از مقوله دین و ایمان است. لذا قرآن مى‏فرماید: «انَّ فى ذلک لَذکرى لمن کان له قلب» حقاً در این (هلاک پیشینیان) یادآورى است، براى آن کس که داراى دل باشد (ق، آیه‏ى 37)

بنابر این اگر مایل هستیم از علم و معرفت دینى استفاده کنیم مى‏بایست اول دل داشته باشیم و به فرموده خداوند «لمن کان له قلب» دل را از آلودگى‏ها و تعلّقات بیهوده پیراسته سازیم. تا زمانى که تمایلات حیوانى بر قلب ما تسلط دارد، جایى براى انگیزه‏هاى متعالى باقى نمى‏ماند. اگر ما بخواهیم به آن چه مى‏دانیم حقّ است مؤمن و ملتزم شویم، چیزهایى را که ممکن است ما را از ایمان و پذیرش قلبى باز دارد، باید از خود دور سازیم، در این صورت آماده پذیرش و التزام نسبت به حقایقى مى‏شویم که حقّانیّت آن‏ها را از راه علم و معرفت کسب کرده‏ایم.

قرآن شریف در سوره حجرات قضیه عدّه‏اى اعرابى را تعریف مى‏کند که خدمت پیامبر مکرم اسلام آمدند و عرض کردند ما «ایمان» آورده‏ایم، ولى پیامبر مکرم اسلام به فرمان خداوند به ایشان فرمود: نگوئید ایمان آورده‏ایم، بلکه بگوئید اسلام آورده‏ایم و هنوز ایمان در قلب‏هاى شما وارد نشده است: «قالتِ الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمّا یدخُلِ الایمانُ فى قلوبِکُم»؛ (حجرات، آیه‏ى 14).

از قسمت بعدى آیه چنین استفاده مى‏شود که ایمان زمانى تحقّق پیدا مى‏کند که مؤمن حقیقى، از خداوند و رسولش اطاعت و پیروى نماید «... و ان تطیعُواللّه‏ و رسوله... ان اللّه‏ غفور رحیم» و اگر ایمان به مرحله عمل نرسد، اسلام است و هنوز به مرتبه ایمان راه نیافته، به عبارتى ایمان یک درجه از اسلام برتر است. لذا در حدیث مى‏خوانیم: «الایمان اقرارٌ و عمل و الاسلام اقرارٌ بلاعمل» ایمان عبارت است از باور قلبى و عملى به آن (اصول کافى، ج 2، ص 24).

بنابر این بر ماست که براى فراهم آوردن ایمان در دو زمینه تلاش داشته باشیم: الف) در زمینه تقویت شناخت خویش و دوم در زمینه انگیزش میل فطرى خویش به آوردن ایمان و انجام کارهاى شایسته. و معلوم مى‏شود که راه‏هاى کسب علم از درون انسان شروع مى‏شود:

1. تفکر و اندیشه در کتاب تکوین (طبیعت و جهان آفرینش).

2. تفکر و تدبر در خلقت خود انسان(مبدأشناسى).

3. تفکر و تأمل در پایان زندگى انسان (معادشناسى).

4. مراجعه به کتاب تشریع (قرآن و سیره اهل بیت علیهم‏السلام)

ب) حرکت عملى؛ تاکنون دریافتیم که ایمان مقتضى عمل صالح است، این واقعیت را در آیه آیه قرآن شریف مى‏توانیم به دست آوریم: «والّذین آمنوا و عمِلوا الصّالحاتِ سنُدخِلِهُم جنّاتٍ...»؛ (نساء، آیه‏ى 57 و 122).

ایمان و عمل در دیدگاه قرآن دو جزء جدانشدنى از هم هستند، در واقع ایمان، شخص را به انجام عمل شایسته وا مى‏دارد، امّا در همین جا یک نکته دقیقى وجود دارد و آن این که ایمان، در صورتى مى‏تواند منشأ عمل صالح (تقوا) بشود که زنده و فعّال باشد. به عبارتى آگاهى و تنبه همواره باید زنده باشد تا منشأ اثر شود. توصیه شده در این مرحله براى تشخیص کار «خوب» از کار «بد» تا آن چه که عقل مى‏فهمد از عقل، و آن چه را نمى‏فهمد از شرع دریافت کنیم و بدانیم چه کارى را باید انجام دهیم و چه کارى را باید ترک کنیم. لذا موضوع انجام واجبات و ترک محرّمات مطرح مى‏شود.

نکته‏ى دیگر در سیر عملى آن است که مؤمن پیوسته به عمل صالح و کردار شایسته اهتمام بورزد، هر عمل شایسته، در تقویت ایمان و تقوا نقشى اساسى دارد و متقابلاً ایمان به دست آمده خود منشأ عمل شایسته‏تر مى‏شود و این ارتباط ایمان و عمل صالح به صورت صعودى تحقق مى‏یابد. «والذین اهتَدوا زادهُم هُدى» کسانى که هدایت الهى را بپذیرند خداوند هدایت آن‏ها را زیادتر مى‏کند (محمد، آیه‏ى 17)

نکته بعد این که مؤمن در عمل به دین خود مى‏بایست ارتباطى تنگاتنگ با عالمان دینى داشته باشد تا با استفاده از سیره علمى و عملى ایشان بیش از پیش در مسیر هدایت قرار گیرد و از آسیب‏ها و شبهات برکنار و مصون باشد.

براى آگاهى بیشتر در این باره به منابع زیر مراجعه کنید:

1. تفسیر نمونه، تفسیر سوره حجرات

2. تفسیر سوره حجرات، محسن قرائتى

3. طهارت روح در آثار شهید مطهرى، عباس عزیزى.

4. نشریه قرآنى «بشارت» که یک نشریه دو ماهه و ویژه جوانان است.

در مورد شیطان و وسوسه های شیطانی باید توجه داشته باشید که ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی است و تا انسان در این عالم زنده است و زندگی می کند ادامه دارد. و دام های شیطان برای انسان های با تقوا و دارای کمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفی تر است. نخستین گام در مبارزه با شیطان این است که اطاعت از او را به تدریج کم نموده و به آهستگی از شبکه های دام او خارج شویم هر چند در این مبارزه ممکن است پای انسان بلغزد و در مورادی فریب او را بخورد. هر چقدر ارتباط انسان با خدای متعال و معرفت نسبت به او عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او کمتر است. چنانچه خدای متعال در این مورد می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون ؛ شیطان تسلطی بر کسانی که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد (نحل، آیه 99)و نیز می فرماید: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان؛ تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذی نداری (اسراء، آیه 65)

به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیای الهی(ع) می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.

بنابراین براى تقویت ایمان و مبارزه با گناه و هواهاى نفسانى رعایت چند نکته لازم است:

الف) کوچک نشمردن هیچ گناهى هرچند به نظر صغیره باشد،

ب ) عزم جدى و آهنین بر ترک معصیت و مراقبت جدى و دائمى نسبت به تمام افعال خود،

ج ) شرط نمودن با خدا مبنى بر ترک معصیت و هم‏چنین از او استعانت جستن،

د ) هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود رابه خدا و امور شریفه مشغول داشتن. جدیت و موفقیت در این امر پیروزى بزرگى است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است. قرآن مجید در وصف پارسایان مى‏فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده وبصیرت یابند»، (اعراف، آیه 201)،

ه ) مطالعه و تفکر پیرامون عواقب سوء و وخیم گناه. در این رابطه مطالعه کتب پیرامون معاد بسیار نافع و لازم است،

و ) خود را همواره در محضر حق تعالى دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بیناى به افعال خود نگریستن،

ز ) استمداد از خداوند و دعا و نیایش که فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روى نمى‏آوردید (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکى منکم من احد ابدا..).،

ح ) جایگزین سازى اعمال و عادات نیکو؛ مانند شرکت دائمى در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا.

«ان الحسنات یذهبن السیئات؛ خوبى‏ها سرانجام میدان را بر بدى‏ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد»

ط ) توجه به چهره کریه و زشت واقعى سیئات،

ى ) براى ترک معاصى لازم است دربسیارى از موارد انسان از مکروهات و چه بسا از برخى مباحات نیز چشم پوشد تا او را به انجام زشتى ها نزدیک نسازند،

ک ) در حد ممکن دورى جستن از مکان‏ها و شرایطى که آدمى را به گناه ترغیب مى‏نماید،

ل ) تقویت اراده،

م ) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاکمه و توبیخ نمودن و بلافاصله استغفار کردن،

ن ) مطالعه پیرامون زندگى پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقى و ... .

رعایت نکات زیر نیز شما را در این مسیر تعالى یارى خواهد کرد، ان شاءالله:

- انجام یک سرى مستحبات؛ مثلا همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصا «لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم» عادت دادن.

- سعى و کوشش در انجام وظایف و واجبات دینى،

- خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت،

- گرفتن روزه مستحبى به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته،

- تلاوت قرآن بویژه بعد از نماز صبح،

- تأمل و اندیشه در آیات قرآن،

- حتى المقدور سعى در خواندن نماز شب،

- از تنهایى دورى گزینید.

- سحر خیزى،

- تنظیم برنامه براى تمام شبانه روز و پر کردن اوقات فراغت با برنامه‏هاى صحیح و سودمند،

- شرکت در ورزش‏هاى فردى و دسته جمعى،

- شرکت در فعالیت‏هاى مذهبى و اجتماعى،

- به صله رحم و ارتباطات اجتماعى بسیار بپردازید و به نزدیکان و اقوام خود بیش از پیش اظهار علاقه و محبت نمایید.

- پرهیز از نگاه نامشروع، امام صادق(ع) فرمود: «نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را مى‏انگیزاند»، (وسائل‏الشیعه ، ج 14 ، ص 138) و باز فرمود: «نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است، چه بسا نگاهى که اندوه‏هاى دراز در پى دارد»، (وسائل‏الشیعه ، ج 14 ، ص 139).

- عدم معاشرت و دوستى با افراد منحرف و فاسد،

- انتخاب دوستان مؤمن و سالم،

- به یاد خدا بودن در همه اوقات،

- از پرخورى و نیز از خوردن غذاهاى چرب و پرانرژى و تحریک کننده پرهیز کنید،

- کنترل افکار و نیندیشیدن به صحنه‏هاى شهوت‏انگیز،

- از مشاهده صحنه‏هاى مهیج و تحریک کننده دورى کنید،

- برنامه منظم مطالعاتى براى خود قرار دهید و سعى کنید فرصت‏هاى خود را با تفکر و مطالعه مناسب پر کنید،

همواره خود را نصیحت نموده و بر نفس خویش بانگ زنید: «اى بیچاره! تا کى گرفتار هواى نفس باشى و سرمایه گران مایه عمر را تباه سازى و به معصیت رب الارباب پردازى؟ چرا براى اندک لذتى پوچ و گذرا خود را گرفتار دوزخ ابدى سازى؟ اگر لحظه‏اى دیگر فرشته مرگ تو را در رسد و جانت به حلقوم رساند، با چه وضعى به دیار برزخ رهسپار مى‏شوى؟ نه!نه! هرگز! باید عزمى قاطع و استوار داشته باشم و با استمداد از خداى سبحان و پروردگار رحیم و مهربان - که با این همه معصیت باز هم مرا مشمول الطاف خود ساخته - پیمان بندم و سربه بندگى او سپارم و زنجیر شیطان نفس بگسلم. این بار باید چنان ابلیس لعین را از خود دورر سازم که دیگر در من وسوسه نکند و با دست خالى از من روى برتابد!» با خود بگو:

با تبر بردار و مردانه بزن تو على وار این در خیبر بکن

تقویت ایمان و اعتقاد قلبى و عشق الهى برآیند تقوا و پرهیزگارى است. هم چنان که در بهاران نهال ناخشکیده شکوفه مى‏زند تقواى الهى، انجام واجبات، ترک محرمات و تهذیب نفس نیز بوستان دل را خرم و سرسبز نگه مى‏دارد و جوانه عشق الهى را در آن شکوفا مى‏سازد. بنابراین در گام اول باید بر انجام واجبات و ترک گناهان استوارى نمود و در گام دوم به پالودن نفس از رذایل و آراستن به فضایل پرداخت و حب دنیا و تعلقات دنیوى را از ژرفاى ضمیر بیرون راند آن گاه دل کانون عشق خدا مى‏شود و با اخراج شیطان نفسانیت و دنیاپرستى که خانه دل را غصب نموده صاحب خانه در آن لانه مى‏گزیند.

 

 





      

رهنمود ما در این راستا رعایت چند امر است:

الف) بر میزان خودسازى خود بیفزایید و با مطالعه قرآن و نهج‏البلاغه و دیگر متون اسلامى شاخص‏هاى ارزش را در نظر بگیرید و خود را با آن معیارها تطبیق دهید و به جبران کمبودهایى که احساس مى‏کنید بپردازید.

ب ) به مطالعه تاریخ بپردازید و از حالات بزرگان اعم از انبیا، ائمه و سایر شخصیت‏ها الگوسازى نموده و الهام بگیرید.

ج ) با بزرگان، علما و دانشمندان و اهل دل نشست و برخاست بیشترى داشته باشید. على(ع) مى‏فرماید: اکثر مدارسة العلماء و منافثة الحکماء؛ با علما و دانشمندان رفت و آمد زیادى داشته و به گفت و شنود با آنان بپردازید»، (نهج‏البلاغه، نامه 53). از جمله در سفرهاى خود به شهرها سراغ شخصیت‏هاى آن منطقه بروید که قهراً در این غواصى به اشیاى گرانبهایى دست خواهید یافت.

د ) در محافل مذهبى و شایسته حضور فعال پیدا کنید.

ه ) اگر استاد اخلاق شایسته‏اى در دسترس دارید با گروهى از هم‏فکران خود به محضرش بشتابید و از او بخواهید درس اخلاقى به طور هفتگى براى شما ایراد فرمایند.

و ) پیشنهاد دیگرى که مجرّب بوده و اثر شایسته‏اى خواهد داشت برگزارى محافل انس با دوستان اهل دل و پرداختن به امور اخلاقى و عرفانى است. در این محافل هر کس به نوبه خود نکته‏اى را بیان مى‏کند؛ از خاطرات جالب و شایسته‏اى که دیده یا شنیده است، از نکات شیرینى که برخورده و مطالعه کرده است اشعار زیبا، آیات قرآن، تعبیرات دلنشین نهج‏البلاغه و دیگر متون اسلامى، فرازهایى از نیایش‏ها و حالات عرفا و بزرگان، تکه‏هاى تاریخى کوتاه و زیبا، تحلیل‏هاى جالب و شنیدنى در این محافل مطرح مى‏شود. از طرفى در این محافل نکات چندى به طور جدى باید رعایت شود:

1- احتراز از غیبت و بدگویى این و آن؛

2- احتراز از خودنمایى و تظاهر؛

3- احتراز از سخنان لغو و پوچ و بى‏فایده یا کم فائده؛

4- رعایت کمال ادب و احترام نسبت به یکدیگر؛

5- احتراز از رکیک گویى و شوخى‏هاى ناشایست؛

6- اجتناب از تشریفات. ز ) از دعا و نیایش غفلت نکنید. براى دعا وقت شایسته‏اى را اختصاص دهید و دعاهاى دلنشین را گزینش نموده و با رعایت اختصار در هر فرصت خود را بدان مترنّم سازید. ر ) اشعار دلنشین و زیبا در بعد اخلاق و عرفان را فراموش نکنید و در فراغت‏ها، خلوتى داشته و با خود زمزمه کنید، نظیر اشعار دلنشین باباطاهر، حافظ، سعدى، مولوى و... .

براى آگاهى بیشتر ر.ک:

1- سیرى در نهج البلاغه،شهید مطهرى

2- اخلاق از نظر همزیستى،محمد تقى فلسفى

3- شرح دعاى مکارم الاخلاق،محمد تقى فلسفى

4- شعله‏هاى عرفان،هما نواب

5- انسان کامل،شهید مطهرى

6- عرفان و حماسه،جوادى آملى

7- سیره پیشوایان،مهدى پیشوایى 





      

در آغاز بایستى معناى روزى واقسام آن کاملاً مشخص گردد تا یک نتیجه‏گیرى صحیح و اصولى به دست آید. روزى به معناى همه مواهب و نعمت‏هایى است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است (مانند خانواده، روح و جان، بدن، استعداد، زیبایى، علم، هوش و بالاخره مال).

گفتنى است که بخش‏هاى مهمى از «رزق»، اختیارى انسان نیست (مانند، خانواده، استعداد، زیبایى و...) ولى بخش‏هایى از آن به همت و تلاش بستگى دارد که علم و مال از این مقوله هستند. روشن است که در بخش اختیارى رزق هر قدر تلاش بیشتر باشد، نوعاً برخوردارى نیز بیشتر خواهد بود. عالمى که زحمت مى‏کشد و سال‏ها رنج آموختن و تفکر را بر خود هموار مى‏سازد، دانش و معلومات بیشترى به دست خواهد آورد. از همین‏رو در روایات آمده است: «رزق دوگونه است رزقى که به دنبال تو است و رزقى که تو آن را دنبال مى‏کنى، (بحارالانوار، ج 103، ص 21). بنابراین تفاوت: در بخشى از روزى‏ها به تلاش انسان و تدبیر او بستگى دارد. اما فلسفه این تفاوت در این زمینه چند محور براى گفت و گو وجود دارد:

اولا:

هرکس در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست، اگر کسى اندامى زیبا و یا استعداد خوب دارد در قبال آن مسوولیت بیشترى هم داشته، علاوه بر آن خطرات فزونترى نیز او را تهدید مى‏کند. کسى که قله کوه است اگر پرتاب شود بیشتر آسیب مى‏بیند تا کسى که چند مترى از کوه بالا رفته است. بنابراین تکلیف و مسؤولیت هر فرد به میزان عقل و دیگر امکانات خدادادى او بستگى دارد.

ثانیا:

ما در مقام مقایسه دچار قضاوت‏هایى مى‏شویم که اصولى و حساب شده نیستند. براى مثال هندوانه‏اى که 30 کیلو وزن دارد و هندوانه 1 کیلویى آیا به هندوانه یک کیلویى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرایطى قرارداشته که بیش از یک کیلو امکان رشد نداشته ولى هنداونه دیگر در شرایط مناسبترى قرار داشته لذا بیشتر رشد کرده است. هیچ تبعیض و بى‏عدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه یک کیلویى کمال خودش را داراست. خواهید گفت چرا خداوند شرایط رشد را متفاوت قرارداده بهتر نبود درتمامى زمین و تمامى نقاط هندوانه‏ها یک شکل و اندازه و رنگ مى‏شدند ؟! روشن است که در این صورت باید ما جهانى را فرض کنیم که همه چیز آن یکنواخت و یک سطح است و هیچ حرکتى هم در آن مشاهده نمى‏شود زیرا همه چیز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. این جهان جهان ماده و طبیعت و حرکت است و لازمه چنین وضعیتى اختلاف مراتب و درجات است حال به محیط انسانى باز مى‏گردیم از نظر شما معناى عدالت آن است که همه افراد بشر در یک سطح و یک شکل باشند مثلا همه زیبارو و خوشگل آیا در این صورت زیبایى معنا داشت؟! وقتى همه زیبا باشند دیگر زیبایى قابل شناسایى نیست. گذشته از این چرا فقط زیبا بهتر نبود همه بوعلى‏سینا و انیشتن و ... بودند که در این صورت عالم و دانشمند نیز فاقد معنى بود و اگر چنین حالتى در موجودات عالم بود که همه چیز مرتبه‏اى از کمال به صورت مساوى قرار داشتند جهان یخبندانى بود که هیچ حرکت و تلاشى در آن تحقق پیدا نمى‏کرد. برادر عزیز زشت ترین و ناقص ترین افراد بشر نیز از هستى برخوردارند ودر پلکانى از کمال ایستاده‏اند و به نوبه خود خانه‏اى از جدول حیات را پرکرده‏اند.

ثالثا:

نظام جهان نظام اسباب و مسببات و نظام ضرورى و تخلف ناپذیراست یعنى تحقق هر چیز در پى علل و شرایط و موجوداتش ضرورى است و کوچکترین تغییرى در گوشه‏اى از آن تمام هستى را دگرگون مى‏سازد بدون آن که طرح بهترى جایگزین آن شود زیرا نظام موجود نظامى است که در آن به کمترین شر ضرورى براى برترین چیز ممکن بسنده شده و نفى آن خیرات غالب را درپى خواهد داشت. تفاوت در کیفیت خلقت انسان‏ها نتیجه ولازمه حتمى نظام‏مندى و قانونمندى جهان هستى است؛ یعنى:

1- نظام خلقت نظام علت و معلول است و هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست وتخلف هیچ معلولى از علت تامه‏اش ممکن نیست (اصل ضرورت على).

2- رابطه علت و معلول داراى مکانیسم و ارگانیسم معین است و هرچى به هرچى نیست. یعنى چنان نیست که از هر علتى هر معلولى قابل ایجاد باشد به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد. مثلا از علف خوردن گوسفند بوعلى سینا درست نمى‏شود و آمریکایى‏ها هم به خاطر قهوه خوردن به کره ماه نرفتند (اصل سنخیت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرف‏کاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد که مثلا بینا یا نابینا تولد یافتن یک فرد لازمه مجموعه عللى است که در به وجود آوردن وى دست داشته‏اند. در این امور عوامل بسیار متعددى دخیلند حتى کیفیت آمیزش والدین، زمان، مکان، روحیات و حالات روانى، وضعیت جسمى، نوع و مقدار غذاهایى که مصرف کرده‏اند و.... هریک به سهم خود نقشى در کیفیت تکوین جنین ایفا مى‏کنند. دراین جا ممکن است پرسش شود که آیا خداوند نمى‏تواند باتفاوت چشمگیرى که همه این عوامل دارند تأثیر همه را یکسان سازد؟ پاسخ آن است که چنین چیزى سر از تناقض درمى‏آورد. زیرا لازمه آن این است که علت پدیده‏اى باشد و تأثیر نکند وعلت بودن و تأثیر نکردن تناقض آمیز است و یا معلولى بدون علت پدیدآید و لازمه آن این است که کل طرح نظام آفرینش به هم بخورد. زیرا دراین صورت پدیدآمدن هر چیز از هر امر نامربوطى محتمل مى‏شود و آن گاه است که از علف خوردن بز باید ابوعلى سینا پدید آید!!

رابعا: درقیامت میزان هر کس براساس نعماتى است که خداوند به وى داده و به گونه‏اى کاستیهاى غیراختیارى که در دنیا مانع رشد و کمال بود جبران مى‏شود. بلکه از نظر برخى از اندیشمندان کمال اخروى چیزى جز نسبت سرمایه‏هاى نعم دنیایى و در مقایسه با فعالیت و بهره‏بردارى‏هایى که انسان کرده نیست حال هرکس در هر سطحى که باشد. براى آگاهى بیشتر ر.ک.به: عدل الهى شهید مطهرى.





      

وقتی که به اهمیت و کار آیی قلب بشر در ساختن یک شخصیت موفق وسعادتمند آگاه شدیم سؤ الات قابل توجهی در افکار و اندیشه ها، در رابطه با سیر تکاملی قلب وی شکل می گیرد زیرا هر کس علاقمند است به یک قلب بیدار و روشن و دریافت کننده اطلاعات از جهان معنوی مسلح شود تا خود را در تمام دوران زندگی موفق و سعادتمند بیاید در این زمینه تفحص و تلاش زیادی را انجام می دهد مبنی براینکه : انسان چگونه و درچه شرائطی خواهد توانست به این علاقه مهم دست یابد آیا خالق متعال مربیان و کارشناسان عالیقدری را در اختیار انسان قرار داده است ؟ چون تنها خالق قلب می داند در چه شرائطی و مطابق با کدام الگو و معیارها، این مخلوق لطیف و ظریف ، خواهد توانست به آن مراحل کمالی خویش ، نائل شود.

اگر بخواهیم مطلب را بطور روشن قابل درک و هضم قرار داده و بصورت معقول پیاده نمائیم باید از برنامه هائی روزانه انسانها استفاده کنیم بعنوان مثال : کارخانه ای که ماشین سواری تولید می کند متخصصین و کارشناسانی را برای آشنا ساختن مردم ، از وضع آن و کیفیت حرکت و فعالیتش ، تعیین می کند تا راه استفاده سالم و همچنین رفع نواقصات آن را تعلیم دهند، در غیر اینصورت هیچ فردی نمی تواند از این وسیله و یا ماشین استفاده مطلوبی داشته باشد.

تذکر: وقتی که انسان برای تولید و محصولات خویش برنامه ریزی می کند و تمام خصوصیات و چگونه استفاده کردن را آموزش می دهد و نوع سوخت آن را مشخص می سازد بنابراین پروردگاری که حکیم و عادل و رحمن و رئوف است و برای انسان نهایت لطف و محبت را دارد و از میان همه خلائق وی را عزیز و محترم و گلُ سرسبد موجودات قرار داده ، و او را با ارزشهای مهم و مورد احترام ملائک مزین فرموده ، و در وجودش قلبی آفریده ، که در یک لحظه وی را از دنیای مادی به جهان معنوی منتقل می کند آیا ممکن است برای آگاه ساختن وی از وضع وجودش و محیط قلب و راه رشد و تکاملش ، هیچ اقدامی نکرده باشد؟ این چگونه قابل تصور است که انسان برای تولیدات و محصولات خود، آگاهیهای لازم را تعلیم می دهد اما خالق متعال در مورد انسان هیچ نوع آگاهی نمی دهد و او را در ساختن یک شخصیت پرمحتوا یاری نمی کند قطعا چنین نیست .

بلکه وجود انبیاء و کتابهای آسمانی و امامان معصوم علیهم السلام کارشناسان الهی هستند که برای آگاه ساختن بشر از سیستم رشد شخصیت ، و عوامل توفیق و سعادت و نجات دهنده از بدبختی و هلاکت ، مبعوث شده اند حتی اولین انسانی که قدم به عرصه زندگی گذاشته است .

پیغمبر و کارشناس الهی است که مانند یک پزشک حاذق در کنار مریض نشسته و برای رفع کسالت و تاءمین عافیت و سلامتی دائم او، راهنمائی های لازم و ضروری را در اشکال گوناگون بیان می کند بخشی از توصیه های انبیاء به تغذیه سالم مربوط می شود مبنی براینکه هرانسانی باید از طریق حلال ارتزاق کند و در هیچ شرائطی بسوی لقمه های حرام دست خود را آلوده نسازد و بخش دیگر از برنامه هایشان به امورات زندگی و اخلاق و رفتار انسانها مربوط می شود تا آنان را از اخلاق و رفتار و سخنان آلوده به گناه باز دارند به جهت اینکه هر عمل آلوده و حرام آثار ناگواری را در شخصیت انسان بوجود می آورد.

و قسمت عمده برنامه های کارشناسان الهی به عبادت مربوط می شود تا اینکه آنان را بوسیله نماز و روزه و سایر دستورات دینی واکیسنه کرده و از ابتلاء به بیماریهای خطرناک تکبر و غرور و اطاعت از هواهای نفسانی جلوگیری کنند و با ایجاد زمینه ایمان و توکل بخدای متعال ، اعتماد بنفس را در آنها بالا برند تا بصورت خودکار، خودشان را در هنگام ظهور میکروب های گناه از آلوده شدن نجات دهند.

حضرت علی (علیه السلام ) در مورد شخصیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) و شیوه کارشناسی او می فرماید:

طَبیبٌ دَوارٌ بِطِبِّه ، قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ، و اَحمَی مَواسِمَهُ، یَضَعُ ذلِکَ حَیثُ الحاجَةُ اِلیهِ، مِن قُلُوبٍ عُمیٍ وَ آذانٍ صُمٍّ و اَلسِنَةٍ بُکمٍ، مُتَتَّبِعٌ بِدَوائِهِ مَواضِعَ الغَفلَةِ، و مَواطِن الحَیرَةِ ...(3)

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) یک پزشک سیار است که بیماران را برای معالجه تعقیب می کند مرهم هایش را به خوبی آماده ساخته حتی برای مواقع لازم و اضطراری و داغ کردن محل زخم ها ابزارش را گداخته است ]تا در هر جا که مورد نیاز باشد قرار دهد [ برای دلهای نابینا، گوشهای کر، و زبانهای گنگ و لال ، و با داروهای شفابخش خود در جستجوی بیماران فراموش شده و سرگردان است.





      
<      1   2   3   4      >