سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

یکی از نعمت ها و موهبت های عظیم خداوند متعال که به چشمه های عمیق و جوشان فیض و رحمت خاص او متصل است و همواره جاری در نهرهای زندگی انسان و برطرف کننده همه آلودگی ها و منزه کننده لحظات حیات او می باشد توبه و استغفار است .

حضرت پروردگار به دلیل رحمت خاص و اوج شفقت و مهربانی و رافت خویش نسبت به بندگانش توبه و استغفار را فرصتی بسیار مغتنم و حیاتی برای جبران معاصی و گناهان و ترک فساد و تباهی و خروج از بیراهه های ظلمانی و وحشت زای فسق و فجور و ورود در راه روشن و نورانی هدایت و رستگاری قرار داده است .

خطا کاران و معصیت پیشگان به وسیله توبه و استغفار از گذشته تباه خویش نادم می شوند و در اوج پشیمانی و با احساس شرمساری از عملکردهای تباهشان به درگاه حضرت احدیت باز می گردند و زبان به اعتراف می گشایند و طلب مغفرت می نمایند و به این وسیله فرصت های تازه و زمینه های مساعدی می یابند تا آینه دل را از زنگار معاصی بزدایند و پاک و منزه از هر آلودگی جان و روح را محل ریزش باران های مهر و محبت الهی سازند.

توبه و استغفار به درگاه حضرت پروردگار و بازگشت از گناهان با آن که فرصتی بسیار عالی و بی نظیر برای جبران خطاها و معاصی و عبور از موانع رشد و کمال معنوی و وصول به مراتب تقوا و عفاف می باشد متاسفانه توسط گروه هایی از مردم یا مورد توجه و عمل قرار نمی گیرد و یا در صورت گرایش و عمل نه به صورت حقیقی و خالص و صحیح که در نازل ترین سطح و به صورت ظاهری و با مختص کردن آن به ذکر و عبارت معمول و خودداری از دقت و تعمق در ژرفا و محتوا و شرایط و آثار عظیمش به ظهور و بروز در می آید. طبیعی است که در این رویکرد به توبه و استغفار حقیقت و ماهیت آن پنهان می ماند و شخص استغفار کننده به ایجاد تحول اساسی و بنیادین در جان و روح خویش موفق نمی شود و در همان حال که مکرر زبان به توبه و استغفار می گشاید به ارتکاب مجدد معاصی و مفاسد می پردازد و به این ترتیب همه راه های خودسازی و تحول زایی و رسیدن به پاکی و عفاف را مسدود می نماید.

امیرمومنان حضرت علی (ع ) حقیقت توبه و بازگشت به سوی خداوند را اینگونه می نمایاند :

توبه پشیمانی به دل، طلب آمرزش به زبان، ترک گناهان با اعضا و جوارح و تصمیم به بازنگشتن به گناه است . (1 )

کسانی که حقیقت توبه را در نیافته اند و در سطح مانده اند و همواره در حال استغفار هستند فقط به طلب آمرزش بازبان عمل می کنند و سه شرط دیگر یعنی پشیمانی به دل و ترک گناهان و تصمیم استوار بر بازنگشتن به معاصی در وجود آنان متجلی نگردیده است . طبیعی است که اینان به همان دلیل که دل و جانشان به ندامت و پشیمانی نرسیده است و به طور واقعی ترک گناهان را به مرحله عمل در نیاورده و تصمیمی راسخ و متقن برای باز نگشتن مجدد به معاصی نگرفته اند طلب آمرزش به زبان هرگز متحول کننده و نجاتگرشان نخواهد بود.

حضرت علی (ع ) توبه با شروط پشیمانی دل طلب آمرزش به زبان ترک معاصی و تصمیم مستحکم بر بازنگشتن به گناهان را توبه واقعی و راستین می داند و موجب پاک و منزه شدن دلها از هر معصیت و گناه (2 ) و نازل شدن رحمت الهی (3 ) معرفی می نماید .

امیر مومنان حضرت علی (ع ) علاوه بر ترویج اندیشه های زلال و الهی و جامع خویش درباره حقیقت توبه و استغفار و طرد و نفی توبه ظاهری و سطحی منحصر در چرخش زبان و ذکر عبارت خاص مبتنی بر طلب بخشایش از خداوند متعال در عرصه اجتماع و در مواجه با افراد متظاهر به توبه و سطحی نگر نسبت به این نعمت و موهبت الهی به نهی آنان از این تفکر قشری و ناصحیح می پرداخت و حقیقت توبه را در مقابل دیدگان فکر و جان و روحشان نمایان می ساخت .

روزی یکی از کسانی که عادت داشت زبان به توبه و استغفار بگشاید و از حقیقت این عمل در غفلت و بی خبری و جهل و نادانی به سر می برد نزد حضرت علی (ع ) چنین گفت :

استغفرالله

امیرمومنان (ع ) که بر سطحی نگری و فقدان شناخت و بینش شخص مزبور نسبت به آن چه می کند مطلع بود خطاب به او فرمود :

مادرت به عزایت بنشیند! آیا می دانی استغفار چیست

امام (ع ) سپس توبه و استغفار را اینگونه تبیین نمود :

استغفار درجه والامقامان است و آن دارای شش معنا و مفهوم می باشد :

اول پشیمانی و ندامت است بر آن چه گذشت .

دوم عزم و تصمیم است بر ترک گناهان برای همیشه .

سوم پرداخت حقوق مردم به آنان است تا خداوند را پاک و عاری از پی آمد گناه ملاقات کنی .

چهارم عمل به فرایض و واجباتی است که برعهده تو بوده است و آنها را ضایع ساخته ای و حقشان را به جا نیاورده ای .

پنجم توجه به گوشت هایی است که از حرام بر پیکرت روییده شده و تو باید با اندوه فراوان آنها را ذوب نمایی تا پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشت جدید پدید آید.

ششم به جسم خود رنج طاعت را بچشانی همان طور که حلاوت معصیت را به آن چشانده بودی .

در این هنگام باید استغفرالله را بر زبان جاری سازی . (4 )

به این ترتیب توبه و استغفار امری عمیق معرفی می گردد نه سطحی و ظاهری و شرایط ویژه آن نمایانده می شود و ماهیت و محتوای آن تبیین می گردد و توبه و استغفار هایی که به صورت لقلقه زبان بدون ژرفا فاقد محتوا و تهی از نقش زیر بنایی و تحول زا می باشند نفی می شود.

مشاهده می کنیم که فاصله ظاهر تا باطن سطح تا عمق و عادت به استغفار تا حقیقت استغفار چقدر زیاد است . کسانی قادر خواهند بود این فاصله طولانی را طی کنند که اولا به معرفت و شناخت و بینش دست یابند. ثانیا بر مرکب راهوار عمل خالصانه و صادقانه سوار شوند.

پاورقی :

1 _ غرر الحکم ج 1 ص 011

2 _ همان منبع ص 76

3 _ همان منبع ص 15

4 _نهج البلاغه 





      

نام:موسى‏ بن جعفر.

کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.

القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.

نکته: آن حضرت در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.

منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.

تاریخ ولادت:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.

محل تولد: ابواء (منطقه‏اى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابى‏طالب علیهم السلام.

نام مادر:حمیده مصفّاة. نام‏هاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مى‏داد. و درباره‏اش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»

مدت امامت:از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.

تاریخ و سبب شهادت: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به‏ وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون ‏الرشید به آن حضرت خورانیده شد.

محل دفن: مکانی به نام مقابر  قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.

همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.

فرزندان: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.

الف) پسران‏

1. امام على بن موسى الرضا(ع).

2. ابراهیم.

3. عباس.

4. قاسم.

5. اسماعیل.

6. جعفر.

7. هارون.

8. حسن.

9. احمد.

10. محمد.

11. حمزه.

12. عبداللّه.

13. اسحاق.

14. عبیداللّه.

15. زید.

16. حسین.

17. فضل.

18. سلیمان.

ب) دختران

1. فاطمه کبرى.

2. فاطمه صغرى.

3. رقیّه.

4. حکیمه.

5. ام ابیها.

6. رقیّه صغرى.

7. کلثوم.

8. ام جعفر.

9. لبابه.

10. زینب.

11. خدیجه.

12. علیّه.

13. آمنه.

14. حسنه.

15. بریهه.

16. عائشه.

17. ام سلمه.

18. میمونه.

19. ام کلثوم.

یکى از دختران آن حضرت به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.

اصحاب ویاران:

تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مى‏گردد:

1. على بن یقطین.

2. ابوصلت بن صالح هروى .

3. اسماعیل بن مهران.

4. حمّاد بن عیسى.

5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.

6. عبداللّه بن جندب بجلى.

7. عبداللّه بن مغیره بجلى.

8. عبداللّه بن یحیى کاهلى.

9. مفضّل بن عمر کوفى.

10. هشام بن حکم.

11. یونس بن عبدالرحمن.

12. یونس بن یعقوب.

زمامداران معاصر:

1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).

2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).

3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).

4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).

5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).

6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).

امام موسى کاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید. تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.

رویدادهاى مهم:

1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى کاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.

2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیه‌السلام و معارضه آنان با امام موسى کاظم علیه السلام در مسئله امامت.

3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى کاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.

4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام‏ موسى کاظم علیه‌السلام.

5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.

6. احضار امام موسى کاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.

7. زندانى شدن امام موسى کاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حکومت هادى عباسى.

8. مبارزات منفىِ امام موسى کاظم علیه السلام با دستگاه حکومتىِ هارون‏الرشید، در مناسبت‏هاى گوناگون.

9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى کاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئه‏چینى یحیى برمکى، وزیر اعظم هارون.

10. دستگیرى امام کاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارون‏الرشید، در سال 179 هجرى.

11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.

12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمکى.

13. مراعات کردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عکس‏العمل شدید هارون به این قضیه.

14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.

15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهک.

16. مسموم کردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهک در زندان.

17. شهادت امام کاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهک، در 25 رجب سال 183 هجرى.

18. انتقال پیکر مطهر امام موسى کاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارون‏الرشید.

19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیکر امام موسى کاظم علیه السلام، توسط مأموران حکومتى، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپارى در مقابر قریش بغداد.

منبع: از کتاب "خاندان عصمت علیهم السلام" ، سید تقى واردى.





      

نقش ولایت فقیه  ورهبری درهدایت جامعه اسلامی وخنثی کردن توطئه‌ها

ولایت فقیه نقش موثری درهدایت مردم وجامعه اسلامی وهمچنین مهار وخنثی کردن توطئه‌های دشمن دارد که بسیارحائزاهمیت است .

نمونه های زیادی در طول سه دهه بعد از انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوسته است واکنون جای بسی افتخار است که رهبری ایران اسلامی در طی سی سال بعد از انقلاب به بهترین و مقتدرانه ترین شکل و زیباترین حضور و با سنجیده ترین رفتار و عملکرد توانسته است مردم  را هدایت نموده وموجبات ترقی و استحکام پایه های مکتب و اصول نظام اسلامی- مردمی را فراهم آورد.

 وهمچنین در ورطه بسیار دشواری که دشمنان از هر سو  با ایجاد رخنه و حرکات شیطنت آمیز، انقلاب و اهداف ان را هدف قرار می دهند، سکان کشتی انقلاب اسلامی را هدایت نموده و پیروزی را به ارمغان آورده است.

    اگر داشتن ارتباط قلبی با خدا، هوشیاری و تدبیر بالا، شجاعت همراه با درایت و نفوذ کلام را به عنوان شاخصه های اصلی ولی فقیه برشماریم باید اذعان نماییم که حسن استفاده از این توانایی ها در تحلیل موقعیت ها و ضرورت های انقلاب، توانسته است نقش منحصر به فرد و تاریخ سازی را در شکل دهی، تکمیل و تداوم حرکت انقلابی مردم ایران ایفا نماید.

    نقش وتاثیر حضرت امام خمینی(ره)و نفس گرم ودل پرایمان وغیرت و شجاعت ایشان در شکوفا کردن استعدادهای عمومی کشور برای مواجهه فعال با شرایط تهدید و بحران مثل تحریم، جنگ تحمیلی، ترورها و توطئه کودتا، ستودنی و به یادماندنی است.

بحران هایی که گاه با سرانگشت اشاره و تدبیر امام ناکام ماند ویا با نفس گرم و مسیحایی اش در زنده کردن روح مبارزه و روحیه جهاد فرزندان میهن، بر توطئه ها غالب آمد.

آرامش واعتماد به نفس امام(ره) در هنگام مواجهه با بحران ها، مثال زدنی بود. آرامشی که به پیکر مریدانش روح می دمید و چون شمشیری، دل دشمن را می شکافت.

این ایمان به غیب، اتکا واتکال به مبدأ لایزال واعتماد به نفس، میراث گرانقدری است که از ایشان به خلف شایسته اش، حضرت آیت ا...خامنه ای منتقل گردیده تا معظم له نیزبتواند راهنمای کشتی انقلاب برای عبور از بحران های مکرر گردد.

عبور موفقیت آمیزاز بحران ها با درایت ولی فقیه

 عبور موفقیت آمیز ایران از بحران های بسیار بزرگی چون موارد زیر را می توان از جمله مصادیقی دانست که با مدیریت و تدبیر عالی و متکی بر امدادهای غیبی ولی فقیه دردوران رهبری امام راحل وحضرت آیت ا...خامنه ای ، افتخارآفرین نظام اسلامی در طول سالهای متمادی بوده و موجب ناکامی ویأس دشمنان کینه توز اسلام وانقلاب اسلامی شده است:

الف) دوره رهبری امام خمینی(ره)

1.      حاکمیت و حضور لیبرال‏ها در دولت

2.      تصرف لانه جاسوسی آمریکا توسّط دانشجویان پیرو خطّ امام در 13 آبان 1358

3.      تجاوز نظامی آمریکا به طبس در تاریخ 5 اردیبهشت 1359

4.      کودتاى نوژه توسّط عده‏اى از ارتشیان وابسته به رژیم سابق و به کمک لیبرال ها وسازمان سیا در سال 1359

5.      تمرکز فعّالیّت‏هاى سیاسى ـ نظامى در دانشگاه‏ها توسط نیروهاى چپ‏گرا والحادی وتعطیلی دانشگاه‏ها در سال 1359

6.      آغازجنگ تحمیلى عراق باهمراهی همه جانبه استکبار جهانی علیه ایران در 31 شهریور 1359

7.      عزل بنى‏صدر را از فرماندهى کلّ قوا به دنبال خیانت  به نظام اسلامی و رأى مجلس به عدم کفایت سیاسى وی درسال1360

8.      اعلان جنگ مسلّحانه ازسوی منافقین بامردم ونظام اسلامی درتیر سال1360

9.      ماجراى هفتم تیر 1360وشهادت 72 تن ازیاران امام  

10.شهادت رجایی وباهنر(رئیس جمهور ونخست وزیر)درهشتم شهریور سال1360

11.افشای همکارى حزب توده در طرح کودتا و بیگانگان درسال1364

12.برخوردبا جریان انحرافى مهدى هاشمى درسال1365

13.پذیرش قطعنامه 598 در27تیر1367 برای پایان جنگ تحمیلی

14.عزل ‏ منتظرى از قائم مقامی رهبرى درفروردین سال 1368

15.بازنگرى قانون اساسى بعد از گذشت یک دهه از اجراى آن، در اردیبهشت سال 1368

ب) دوره رهبری حضرت آیت ا...خامنه ای

1.      حمله عراق به کویت در تاریخ 11 مرداد 1369 (1990 م.)

2.      ماجرای میکونوس وبازگشت سفراى اتّحادیه اروپا به ایران درسال 1375 و76

3.      قتل های زنجیره ای  درسال 1377   

4.      محاکمه شهردار تهران در سـال 1378

5.      حادثه کوی دانشگاه تهران در 18تـیـرمـاه 1378 وبه دنبال آن فتنه اشـرار و اراذل و اوبـاش

  1. انفجارهای 11 سپتامبر 2001 در آمریکا ( 20 شهریور 1380)
  2. تلاش برای اصلاح مجددقانون مطبوعات درمجلس ششم جهت جلوگیری از برخورد قوه قضائیه با اهانت کنندگان به مقدسات مردم و نظام اسلامی درمرداد1379
  3. ماجراجویی های طالبان در افغانستان
  4. جنگ آمریکا علیه افغانستان و عراق واعلام جنگ آمریکا بویژه با مسلمانان وقراردادن ایران درمحورشرارت
  5. تحصن و استعفای برخی از نمایندگان مجلس ششم در آستانه انتخابات مجلس هفتم دراواخر 1382
  6. در دستور کار شورای حکام آژانس قرار گرفتن پرونده هسته ای ایران از ابتدای سال 2003 (دی 1382) و ارجاع پرونده هسته‏ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل در مارس 2006
  7. تهدیدات مکرر نظامی برضدایران ازسوی آمریکا ورژیم صهیونیستی
  8. بحران ها وآشوب های داخلی باحمایت بیگانگان
  9. توطئه تحریم انتخابات درمواقع مختلف
  10. توطئه تفرقه واختلاف افکنی در جامعه
  11. توطئه بیگانگان برای سوء استفاده ازاعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم(1388)درجهت براندازی وانقلاب رنگی درایران

این قدرت ولایت فقیه علاوه بر آنکه متکی بر الطاف آسمانی وعنایات حضرت ولی عصر(عج)است ، جان مایه هایی نیز در درون شخصیت ولایت فقیه و رهبری دارد؛ جان مایه هایی که موجب می شود قلوب مریدان را به تسخیر خویش در آورده وبا استفاده صحیح و مناسب از جاذبه های روحی، ایمانی و شخصیتی خود، بربحران آفرینی ها غلبه نماید.

نقش ولایت فقیه ورهبری ازدیدگاه حضرت آیت ا...خامنه ای

رهبر معظم انقلاب اسلامى در مورخه 5/9/1376 به تبیین نقش مهم ولایت فقیه ورهبری  در نظام اسلامی پرداختند که بخشی ازبیانات ایشان درپی می آید:

« دشمن براى مبارزه با انقلاب، انواع و اقسام روشها را تجربه کرده است. این دفعه به خیال خود خواستند روش مؤثّرترى را تجربه کنند و آن، هدف گرفتن رهبرى است! یقیناً بعد از مطالعه زیاد و با اطلاع از اوضاع و احوال گوناگونى - و البته خبرهاى راست و دروغى - توانسته‏اند به این نتیجه برسند که باید رهبرى را هدف قرار داد! چرا؟ به خاطر این‏که مى‏دانند در کشور، اگر یک رهبرى مقتدر وجود داشته باشد، همه توطئه‏هاى آنها نقش بر آب خواهد شد؛ والّا اینها با شخص، طرف نیستند! شخص، براى اینها مهم نیست؛ هر کس باشد. مگر همین کسانى که امروز به این زبان خشن حرف مى‏زنند و این‏طور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه مى‏کنند، با امام، طرف نشدند؟! همین افراد با امام هم طرف شدند؛ دل امام را پر از خون کردند، که امام در آن نامه، به آن اشاره فرمود! همین کارها را با رهبرى مى‏کنند؛ چون مى‏دانند رهبرى در جامعه اسلامى و ایران اسلامى، گره‏گشاست.

رهبرى، یعنى آن نقطه‏اى که هرجا دولت - هر دولتى در ایران - مشکلى داشته باشد، مشکلات لاعلاجش به دست رهبرى حل مى‏شود. توجّه کنید؛ هر جا که تبلیغات دشمن کارى کند تا مردم را به دولتها بدبین سازد، این‏جا نقش رهبرى است که حقیقت را براى مردم، روشن، و توطئه دشمن را بر ملا مى‏کند. این چند ساله ندیدید که درباره دولتها، دولتمردان و مسؤولان چه مى‏کردند و چگونه سعى مى‏نمودند که تبلیغات دروغ و ترفندهاى گوناگونى را رایج کنند تا مردم را مأیوس نمایند!

آن‏جایى که مى‏خواهند مردم را مأیوس کنند، رهبرى است که امید به مردم مى‏دهد. آن‏جایى که مى‏خواهند یک توطئه سیاسىِ بین‏المللى براى ملت ایران به‏وجود آورند، رهبرى است که قدم جلو مى‏گذارد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه قرار مى‏دهد - مثل همین قضیه اخیر اروپا که ملاحظه کردید - و دشمن را وادار به عقب‏نشینى مى‏کند. آن‏جایى که مى‏خواهند در بین جناحهاى گوناگون مردم، اختلاف ایجاد کنند، رهبرى است که مى‏آید مایه الفت و مانع از تفرقه مى‏شود.

آن‏جایى که مى‏خواهند صندوقهاى انتخابات را خلوت کنند و مردم را از حضور در پاى صندوقها و رأى دادن مأیوس نمایند، رهبرى است که به مردم الگو مى‏دهد و مى‏گوید که انتخابات وظیفه است. آن‏گاه مردم اعتماد مى‏کنند، وارد مى‏شوند و حماسه عظیمى مى‏آفرینند. آن‏جایى که جایگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، چشم مردم به دهان رهبرى است.

در زمان امام راحل این را بارها تجربه کردند و به لطف پروردگار، تو دهنى خوردند. بعد از رحلت امام راحل هم با کمک مردم، با همّت و با همکارى مردم، دهها بار با همین کیفیّت و همین شیوه، پیوند جوشیده استوار میان مردم و رهبرى، توانسته است مشت محکم به دهان دشمنان بزند. لذا بسیار طبیعى است که با رهبرى، بد باشند و کینه عمیق داشته باشند؛ جاى تعجّبى ندارد. البته رهبرى مقتدر؛ اگر یک رهبرى بى‏حال، بى‏جان و بى‏حضورى باشد - که نه از جایى خبر دارد و راحت مى‏شود ذهنش را عوض کرد؛ راحت مى‏شود او را به اشتباه انداخت - چنین رهبرى ضعیفى، چندان برایشان اهمیت ندارد. اما اگر قرار شد رهبرىِ مقتدرى که اسلام مى‏گوید، مردم مى‏خواهند، انقلاب طلب مى‏کند و قانون اساسى حکم مى‏کند، باشد، با آن مخالفند! حق دارند مخالف باشند! من تعجّب نمى‏کنم از این‏که اینها رهبرى را هدف قرار دهند!» .

 

منابع:

مرکزاسنادانقلاب اسلامی

روزنامه رسالت شماره 5881 - 17/3/85

http://farsi.khamenei.ir





      

حضرت عیسى علیه السلام به همراهى مردى سیاحت مى کرد پس از مدتى راه رفتن گرسنه شدند به دهکده اى رسیدند عیسى به آن مرد گفت : برو نانى تهیه کن و خود مشغول نماز شد آن مرد رفته سه گرده نان تهیه کرد و بازگشت مقدارى صبر کرد تا نماز عیسى پایان پذیرد چون کمى به طول انجامید یک گرده را خورد. عیسى آمده پرسید گرده سوم چه شد گفت : همین دو گرده بود. پس از آن مقدار دیگرى راه پیموده به دسته آهوئى برخوردند حضرت عیسى یکى از آنها را پیش خواند آن را ذبح کرده خوردند بعد از خوردن عیسى گفت : قم باذن الله به اجازه خدا حرکت کن آهو حرکت کرد و زنده گردید آن مرد در شگفت شده زبان به کلمه سبحان الله جارى کرد عیسى گفت : ترا سوگند مى دهم به حق آن کسى که این نشانه قدرت را براى تو آشکار کرد بگو نان سوم چه شد باز جواب داد دو گرده بیشتر نبود.دو مرتبه براه افتادند نزدیک دهکده بزرگى رسیدند در آنجا سه خشت طلا افتاده بود رفیق عیسى گفت اینجا ثروت و مال زیادى است آن جناب فرمود: آرى یک خشت از تو یکى از من خشت سوم را اختصاص مى دهم به کسى که نان سوم را برداشته مرد حریص گفت : من نان سومى را خوردم ، عیسى از او جدا گردیده گفت : هر سه خشت مال تو باشد.آن مرد کنار خشتها نشسته به فکر برداشتن و بردن آنها بود، سه نفر از آنجا عبور نمودند او را با سه خشت طلا دیدند. همسفر عیسى را کشته و طلاها را برداشتند. چون گرسنه بودند قرار بر این گذاشتند یکى از آن سه نفر از دهکده ى مجاور نانى تهیه کند تا بخورند شخصى که براى نان آوردن رفت با خود گفت : نانها را مسموم کنم تا آن دو پس از خوردن بمیرند، دو نفر دیگر نیز هم شدند که رفیق خود را پس از برگشتن بکشند.هنگامیکه نان را آورد آن دو نفر او را کشته و خود با خاطرى آسوده بخوردن نانها مشغول شدند چیزى نگذشت که آنها هم به رفیق خود ملحق گشتند. حضرت عیسى در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت مرده دید گفت : ((هکذا تفعل الدنیا باهلها)) اینست رفتار دنیا با دوستداران خود.





      

پرسش:

خاستگاه بصیرت چیست و چه عواملی موجبات تقویت نیروی بصیرت در انسان را فراهم می آورد؟

پاسخ:

خاستگاه بصیرت

برپایه آنچه در تبیین معنای بصیرت ارائه شد، خواستگاه بصیرت، مشابه خواستگاه علم، معرفت و حکمت است. همانگونه که عوامل و موانع آن نیز با اسباب و آفات عناوین یادشده، مشابهت دارد. لذا برای تکمیل مباحث مربوط به بصیرت، ملاحظه بخش قابل عمده ای از آیات و روایات مرتبط با معرفت شناسی ضروری است. اما آنچه را که در این بخش، با عنوان «خاستگاههای بصیرت» مطرح شده، می توان به خاستگاه درونی و بیرونی بصیرت تقسیم کرد:

خواستگاه درونی بصیرت، عبارت است از نیروی باطنی قادر بر تشخیص حق و باطل و خیر و شر خاستگاه بیرونی بصیرت، خود دوگونه است: گونه اول، شامل رهنمودها و برنامه هایی که ریشه در قرآن و تعالیم انبیا دارند و موجب شکوفایی فطرت بصیرت می شوند.

گونه دوم نیز امدادهای غیبی الهی که در نتیجه اجرای تعالیم انبیاء در زندگی، موجب تقویت نیروی بصیرت می گردند و بر این اساس، خاستگاههای بصیرت، درفصل سوم در ذیل عناوین فطرت (سرشت)، کتاب خدا، اسلام و توفیق، خلاصه شده است.

عوامل تقویت دیده بصیرت

عوامل تقویت بصیرت، دو دسته اند: 1- عوامل علمی 2- عوامل عملی

به سخن دیگر، برپایه رهنمودهای انبیای الهی، شکوفایی فطرت بصیرت، هم به مجاهدت علمی نیاز دارد و هم به مجاهدت عملی. متونی که با عناوین: تفکر، تعقل، تعلم و اعتبار آمده اند، به نقش اندیشه و تلاش های علمی در تقویت دیده بصیرت، اشاره دارند و متونی که با عناوین: پرهیزگاری، یاد خدا، اخلاص، زهد و... آمده اند. به نقش تلاش های عملی دراین باره اشاره می نمایند. جالب توجه اینکه همه این عوامل دراین آیه شریفه خلاصه شده است:

«والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (عنکبوت-69)

برکات افزایش نیروی بصیرت

برپایه آنچه گذشت، به میزان مجاهدت های علمی و عملی انسان، بینش باطنی افزایش می یابد و سالک، در نخستین گام، کاستی های درونی خود را بهتر می بیند. زیرکی، آینده نگری، شجاعت و سایر کمالات انسانی، در او تقویت می شوند و در نهایت، درنتیجه خودسازی، به نقطه ای از قوت بصیرت و بینایی باطنی می رسد که حقایق معقول را به صورت محسوس می بیند و به بالاترین مراتب ایمان -که ایمان مشهود است- دست می یابد و پیشوای اهل بصیرت می گردد.

اصلی ترین آفت دیده بصیرت

نقطه مقابل مجاهدت های علمی و عملی که موجب تقویت دیده بصیرت می گردند، پیروی از تمایلات نفسانی است. از این رو، اصلی ترین آفت دیده بصیرت یافتن، هواپرستی و پیروی عملی از خواسته های ناپسند درونی است و بدین سان، هرچه پیروی انسان از نفس اماره بیشتر شود چشم بصیرت او ضعیف تر می گردد. در روایتی علی(ع) می فرماید: الهوی شریک العمی (تحف العقول، ص83) هوس شریک کوردلی است.

وقتی انسان، به چیزی علاقه پیدا کرد، دیگر نمی تواند معایب آن را ببیند و زشتی های آن را بشنود. همان گونه که علی(ع) می فرماید: عین المحب عمیه عن معایب المحبوب، و اذنه صماء عن قبح مساویه (غررالحکم، ح6314)

دیده عاشق، از دیدن عیب های معشوق، کور است و گوش او، از شنیدن زشتی معایبش کر. سایر آفات و موانع بصیرت، ریشه در پیروی از تمایلات نفسانی دارد و بدین جهت، اصلی ترین راه مبارزه با آفات، داشتن دیده بصیرت جهاد با نفس است که در فرهنگ روایات اسلامی «جهاد اکبر» نامیده شده است. کسی که توفیق این جهاد را نیابد و در میدان مبارزه با تمایلات نفسانی، شکست بخورد، نه تنها دیده بصیرت را از دست می دهد و از درجه انسانیت سقوط می کند، بلکه از هر حیوانی، گمراهتر و خطرناکتر می گردد. چنین انسانی، سرنوشتی جز دوزخ نخواهد داشت.





      
<      1   2   3   4      >