سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

شمول بنده نوازی

1. « وَرَحمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شّیءٍ» 80 ؛ « رحمت من همه چیز را در برگرفته است.»

2. «کَتَبَ رَبُّکُم عَلَی نَفسِهِ الرَّحمَةَ»؛ 81 « پروردگارتان [مهرورزی و] رحمت را برخود واجب نموده است.»

3. قالَ اَعرابی: یا رَسُولَ اللهِ! مَن یحاسِبُ الخَلقَ یومَ القِیامَةِ؟ قالَ: اَللهُ عَزَّوَجَلَّ قالَ: نَجَوْنا وَرَبِّ الکَعْبَةِ. قالَ وَکَیفَ ذاکَ یا اعرابِی؟ قالَ: لأنَّ الکَریمَ إذا قَدَرَ عَفا؛ مردی اعرابی گفت: ای رسول خدا! در روز رستاخیز چه کسی حساب خلق را محاسبه می کند؟ فرمود: خدای بلند مرتبه. اعرابی گفت: به پروردگار کعبه سوگند که نجات یافتیم. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: ای اعرابی! چگونه چنین است؟ عرض کرد: کریم هر گاه قدرت [بر انتقام] یابد گذشت می نماید.» 82

ای خداوند کریم و دلنواز ای رحیم و خالق بنده نواز

نیستم ناخوانده ای صاحب عطا آشنایم خود مرا گفتی بیا

گفته بودی شب تو با من رازکن بی نیازا، آمدم در باز کن

بنده نوازترین مولا

در قوم بنی اسرائیل خشکسالی آمد و حضرت موسی علیه السلام مردم را برای دعا و طلب باران به کوه طور فرا خواند. جمع زیادی از مردم، عرفا و حق شناسان درگاه الهی همراه شدند و مشغول دعا گردیدند. اما پس از مدتی طولانی دعا و انابه، قطره آبی از آسمان نبارید. موسی علیه السلام از خداوند سؤال کرد: دلیل عدم استجابت دعای آنان چیست؟ خطاب آمد: در جمع شما، جوان گنهکاری هست که حضور او مانع بالا رفتن دعای شما می شود. موسی علیه السلام رو به مردم کرد و فرمود: آن جوان گنهکار که خود هم می داند، جمع ما را ترک گوید تا دعاهایمان مستجاب شود. اما کسی بلند نشد. در همین حین، باران شروع به باریدن کرد. موسی علیه السلام عرضه داشت: پروردگارا! آن جوان که هنوز از بین ما بیرون نرفته است؟ خطاب رسید: ای موسی! وقتی تو سخنت را با این جماعت گفتی، آن جوان شرمنده شد و ترسید که در میان جمع سرافکنده شود. ما نمی توانیم شرمندگی بنده خود را ببینیم، بنابراین گناهانش را تبدیل به حسنات کردیم و باران را بر شما نازل نمودیم. 83.»

ای کریمی که از خزانة غیب گبر و ترسا وظیفه خور داری

دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان نظر داری

سنت الهی بنده نوازی

1. چشم پوشی از گناهان: عن ابی جعفر علیه السلام أنَّهُ قالَ: « ما مِنْ عَبْدٍ یخْطی خُطُواتٍ فی طاعَةِ اللهِ إِلاّ رَفَعَ اللهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ دَرَجَةً وَحَطَّ عَنْهُ بِها سَیئَةً؛ 84 بنده ای نیست که در راه فرمان برداری از خدا گامهایی بردارد مگر اینکه خداوند در مقابل هر گامی که برمی دارد او را درجه ای بالا برد و با آن گناهی از او ببخشد.»

2. بنده نوازی برای عبرت پذیری: عن ابی عبد الله علیه السلام أنَّهُ قالَ: إنَّ اللهَ وَسَّعَ أرْزاقَ الحُمْقی لِیعْتَبِرَ العُقَلاءُ أنَّ الدُّنیا لَیسَ ینالُ مَا فیها بِعَمَلٍ وَلا حِیلَةٍ؛ 85 خداوند روزی مردمان نادان را گسترش می بخشد تا خردمندان پند گیرند « که روزی در دست خداست] و بدانند که در دنیا چیزی با تلاش و چاره اندیشی [بدون خواست پروردگار] به دست نمی آید.»

3. گذشت هنگام انتقام: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: « العَفْوُ عِندَ القُدرَةِ مِن سُنَنِ المَرسَلینَ وَاَسْرارِ المُتَّقینَ وَتَفسیرُ العَفوِ أنْ لاتَلزَمَ صاحِبَکَ فیما أجْرَمَ ظاهِراً وَتَنْسی مِنَ الاصلِ ما اُصِبْتَ مِنْهُ باطِناً وتَزید عَلَی الاحسانِ إحساناً وَلَن تَجِدَ إلی ذلکَ سبیلاً إلاّ مَن قَد عَفا الله ُ وغَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وَزینَهُ بِکِرامَتِهِ وألبَسَهُ مِن نُورِ بَهائِهِ لانَّ العَفوَ وَالغُفرانَ صِفّةٌ مِن صِفاتِ اللهِ تَعَالَی فی أسرارِ أصفیائِهِ؛ 86 گذشت هنگام قدرت از شیوه های پیامبران و از رازهای پرهیزگاران است و معنای واقعی گذشت آن است که در ظاهر، کاری را که طرف مقابلت مرتکب شده است به رویش نیاوری [و واکنشی از خود نشان ندهی] و در باطن هر کار خلافی را که از او به تو رسیده فراموش کنی و بر احسان خویش [نسبت به وی] بیافزایی و کسی بر این کار موفق نمی شود مگر آن کس که خدا او را مورد عفو خویش قرار می دهد و گناهان گذشته اش را بر او می بخشاید و او را به بزرگی و کرامت خویش مزین می سازد و از نور خویش بر تنش می پوشد؛ زیرا گذشت و بخشش صفتی است از صفات خدای بزرگ که در درون برگزیدگان خود قرار داده است.»

ای پرده پوش معصیت عاصیان تمام بر درگه تو دیدة امید خاص و عام

کار تو عفو و بخشش و انعام روز و شب شغل تو فضل و رحمت و اکرام صبح و شام

جز معصیت نکرده و خواهم ز تو بهشت ای خاک بر سر من و این آرزوی خام 





      

 

 از دیدگاه اسلام‌، سوگند یاد کردن عملی ناپسند بوده و اجتناب از آن بسیار مطلوب و پسندیده می‌باشد، اما متفاوت بودن حالات انسان به هنگام سوگند یاد کردن از یک سو و انگیزه‌های مختلف جهت قسم خوردن از سوی دیگر، موجب برخورد متفاوت قرآن کریم با انواع سوگندها شده است به بیانی واضح‌تر، خداوند متعال در قرآن کریم آیه 224 از سوره بقره مسلمین را از هر نوع سوگندی حتی به منظور نیکی و تقوی و اصلاح بین مردم برحذر داشته و سپس در آیه 225 از همان سوره با تقسیم سوگندها به سوگند لغو و سوگند جدّی‌، سوگند لغو را فاقد اثر جزایی و فقهی و سوگند جدی را موضوع احکام فقهی و اثرات وضعی قرار داده است‌.

به عنوان مثال‌، قسم‌هایی که معمولاً از روی عادت برای امور عادی و کم‌ارزش‌، بر زبان جاری می‌گردند، در عین حال که نامطلوب و شایستة پرهیز هستند لغو و بی‌اعتبار شمرده شده و اسلام هیچ گونه عقوبتی را چه دنیوی و چه اخروی بر آن مترتب نمی‌سازد.

اما سوگندهایی که با عزم و اراده و تصمیم جدی و به منظور رسیدن به اهدافی خاص‌، از انسان صادر می‌شود، دارای اهمیت بوده و به همین لحاظ دارای اثرات گوناگون وضعی و فقهی هستند.(1)

البته لازم به ذکر است که ممنوع بودن سوگند و نامطلوب بودن آن حکمی کلی است‌; ولی استثنأبردار است‌. زیرا قسم خوردن نزد حاکم شرع‌، نه تنها ممنوع و یا مکروه نیست‌، بلکه در برخی موارد واجب و تنها راه حل خصومت‌ها است‌.

از آن جمله هنگامی که مرد، همسر خود را متهم به زنا کرده و نتواند برای اثبات مدعای خود، چهار شاهد عادل بیاورد، به دستور قرآن کریم باید به ترتیبی خاص‌، سوگند یاد کند و همسر او نیز، می‌تواند در دفاع از خود به شیوه‌ای که قرآن کریم تعلیم داده‌، قسم بخورد.(2) (در کتب فقهی‌، مواضع لزوم سوگند در حضور قاضی به تفصیل بیان شده است‌.)

و اما دربارة سوگندهایی که خداوند متعال در قرآن کریم یاد فرموده‌، باید گفت‌: که آن سوگندها دارای دو پیام و یک نتیجه هستند.

پیام اول‌: توجه به موضوعی است که دربارة آن قسم یاد شده تا شنوندگاه با پی بردن به عظمت موضوع‌، در مفاد آن بیشتر دقت کنند.

پیام دوم‌: توجه به اهمیت چیزی است که قسم به آن تعلق گرفته‌. خورشید، ماه‌، ستارگان‌، شب و روز، نفس انسان و کیفیت هدایت و اضلال و سایر چیزهایی که قرآن به آنها قسم یاد کرده‌; اموری بسیار مهم و دارای نکات برجسته‌، تأمل برانگیز و دقیق هستند.

حاصل و نتیجه این دو پیام‌، تحرک فکری انسان و تلاش برای علم و فهم بیشتر است‌. واضح است که این نوع سوگندها به دلیل اثرات مفید و سازنده با سوگندهای لغو و بی پایه که معمولاً همراه با نوعی توهین به مقام شامخ ربوبی و یا سایر مقدسات می‌باشد، نسبتی ندارد و در حقیقت این دو نوع قسم‌، از دو مقوله جدا و بی‌ارتباط با یکدیگر هستند.

 

پاورقی:

1- جهت اطلاع بیشتر در این خصوص‌، به تفسیر نمونه‌، ج 2، ذیل آیات یاد شده از سوره بقره (224 ـ 225)و همچنین تفسیر آیه 89 از سوره مائده مراجعه نمایید.

2- آیات 6 ـ 9 سورة نور.

 

 

http://www.bineshemotahar.com/?ID=92&DAID=2

 





      

عید فطر یکى از دو عید بزرگ در سنت اسلامى است که درباره آن احادیث و روایات بیشمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار که ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از کارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اکنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى‏طلبند، اجر و پاداشى که خود خداوند به آنان وعده داده است.  

امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در یکى از اعیاد فطر خطبه‏اى خوانده‏اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده‏اند.

خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومکم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون و هو اشبه بیوم قیامکم، فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مصلاکم خروجکم من الاجداث الى ربکم و اذکروا بوقوفکم فى مصلاکم و وقوفکم بین یدى ربکم، و اذکروا برجوعکم الى منازلکم، رجوعکم الى منازلکم فى الجنه.

عباد الله! ان ادنى ما للصائمین و الصائمات ان ینادیهم ملک فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون (1)

اى مردم! این روز شما روزى است که نیکوکاران در آن پاداش مى‏گیرند و زیانکاران و تبهکاران در آن مایوس و نا امید مى‏گردند و این شباهتى زیاد به روز قیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نماز عید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را و با بازگشت‏به سوى منازل خود، متذکر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت‏برین، اى بندگان خدا، کمترین چیزى که به زنان و مردان روزه‏دار داده مى‏شود این است که فرشته‏اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‏دهد و مى‏گوید:

«هان!بشارتتان باد، اى بندگان خدا که گناهان گذشته‏تان آمرزیده شد، پس به فکر آینده خویش باشید که چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»

عارف وارسته ملکى تبریزى درباره عید فطر آورده است: «عید فطر روزى است که خداوند آن را از میان دیگر روزها بر گزیده است و ویژه هدیه بخشیدن و جایزه دادن به بندگان خویش ساخته و آنان را اجازه داده است تا در این روز نزد حضرت او گرد آیند و بر خوان کرم او بنشینند و ادب بندگى بجاى آرند، چشم امید به درگاه او دوزند و از خطاهاى خویش پوزش خواهند، نیازهاى خویش به نزد او آرند و آرزوهاى خویش از او خواهند ونیز آنان را وعده و مژده داده است که هر نیازى به او آرند، بر آوره و بیش از آنچه چشم دارند به آنان ببخشند و از مهربانى و بنده‏نوازى، بخشایش و کارسازى در حق آنان روا دارد که گمان نیز نمى‏برند.» (2)

روز اول ماه شوال را بدین سبب عید فطر خوانده‏اند که در این روز، امر امساک و صوم از خوردن و آشامیدن برداشته شده و رخصت داده شد که مؤمنان در روز افطار کنند و روزه خود را بشکنند فطر و فطر و فطور به معناى خوردن و آشامیدن، ابتداى خوردن و آشامیدن است و نیز گفته شده است که به معناى آغاز خوردن و آشامیدن است پس از مدتى از نخوردن و نیاشامیدن. ابتداى خوردن و آشامیدن را افطار مى‏نامند و از این رو است که پس از اتمام روز و هنگامى که مغرب شرعى در روزهاى ماه رمضان، شروع مى‏شود انسان افطار مى‏کند یعنى اجازه خوردن پس از امساک از خوردن به او داده مى‏شود.

عید فطر داراى اعمال و عباداتى است که در روایات معصومین(ع) به آنها پرداخته شده و ادعیه خاصى نیز آمده است.

از سخنان معصومین(ع) چنین مستفاد مى‏شود که روز عید فطر، روز گرفتن مزد است. و لذا در این روز مستحب است که انسان بسیار دعا کند و به یاد خدا باشد و روز خود را به بطالت و تنبلى نگذراند و خیر دنیا و آخرت را بطلبد.

و در قنوت نماز عید مى‏خوانیم:

«... اسئلک بحق هذا الیوم الذى جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلى الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تدخلنى فى کل خیر ادخلت فیه محمدا و آل محمد و ان تخرجنى من کل سوء اخرجت منه محمدا و آل محمد، صلواتک علیه و علیهم اللهم انى اسالک خیر ما سئلک عبادک الصالحون و اعوذ بک مما استعاذ منه عبادک المخلصون‏»

بارالها! به حق این روزى که آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مى‏خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا در هر خیرى وارد کنى که محمد و آل محمد را در آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى که محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنها، خداوندا، از تو مى‏طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه مى‏برم از آنچه بندگان خالصت‏به تو پناه بردند.

در صحیفه سجادیه نیز دعایى از امام سجاد(ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:

«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مر علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب و اغفرلنا ما خفى من ذنوبنا و ما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرا اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»

پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا بر ما ببخشایى آنچه در پنهان و آشکارا گناه گردانیم ... خداوندا! در این روز عید فطرمان که براى مؤمنان روز عید و خوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قرار دادى از هر گناهى که مرتکب شده‏ایم و هر کار بدى که کرده‏ایم و هر نیت ناشایسته‏اى که در ضمیرمان نقش بسته است‏به سوى تو باز مى‏گردیم و توبه مى‏کنیم، توبه‏اى که در آن بازگشت‏به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشت‏به سویت و توبه از گناهان عطا فرما.» (3)

پى‏نوشت‏ها:

1- محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، 7/131 - 132

2- میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، المراقبات فى اعمال السنه، تبریز، 1281 ق ص 167، مجله پاسدار اسلام، ش 101، ص 10

3- نک: ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 101، اردیبهشت ماه 1369 ص 10 - 11، 50

رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهیان نور) صفحه 248

جمعى از نویسندگان

 





      

اهمیت بردباری

1. دستمایة سترگ خاشعین: « واسْتَعینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلوةِ وَاِنَّهَا لَکَبیرَةٌ اِلاّ عَلَی الخاشِعِینَ»؛ 75 « و از شکیبایی و نماز مدد بگیری به درستی که این [کار] بزرگ و دشوار است مگر برای خاشعان.»

2. نشانه توانایی فرد مؤمن: عن الصادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: « قَد عَجَزَ مَن لَم یعُدَّ لِکُلِّ بَلاءٍ صَبراً وَلِکُلِّ نِعْمَةٍ شُکراً وَلِکُلِّ عُسْرٍ یسراً، إصبِرْ نَفسَکَ عِندَ کُلِّ بَلِیةٍ وَ رَزِیةٍ فی وَلَدٍ أوْ فی مالٍ فَإنّ اللهَ یقبِضُ عارِیتَهُ وَ هِبَتَهُ لِیبلُوَ شُکرَکَ وَصَبْرَکَ؛ 76 ناتوان کسی است که برای هر مصیبتی صبری، برای هر نعمتی شکری و برای هر مشکلی راهی آسان را آماده نکرده باشد. در هر بلائی که به فرزند یا مال می رسد خود را وادار به صبر کن، زیرا خدا عاریت و بخشش خود را می گیرد تا شکر و صبر تو را بیازماید.»

امام خمینی قدس سره؛ الگوی بردباری

«... صبر و حلم امام در برخورد با مشکلات و مسائل شهرة آفاق است. به عنوان نمونه می توان صبر ایشان در شهادت آقا مصطفی رحمه الله را مثال زد که ثمرة عمری تهجد و تهذیب ایشان می باشد و خود، استوانه ای از علم و معرفت به شمار می رفته است. ایشان با شنیدن خبر شهادت آقا مصطفی رحمه الله خم به ابرو نمی آورد و حتی درس خود را هم تعطیل نمی کند... و یا شهادت یارانی چون مطهری رحمه الله و بهشتی رحمه الله و هفتاد و دو تن از یاران با وفایش. به صدا و سیما اطلاع داده می شود که خبر را آن شب پخش نکنند، چون آخر شب، امام رادیو گوش می کردند و قرار می شود که حاج احمد آقا و آقای هاشمی رفسنجانی فردای آن روز بیایند و خبر را به نحوی به اطلاع ایشان برسانند. به خانواده ایشان هم سفارش می کنند که رادیو را از اتاق امام بردارند. اما قبل از اینکه رادیو را بردارند امام می فرمایند: « رادیو را بگذار سر جای خودش، من جریان دیشب را از رادیوهای خارجی شنیده ام» و با استواری روحیه در مورد این ضایعه بزرگ به آقای رفسنجانی می فرمایند: « تقارب آجال شده است» یعنی خداوند اجلها را نزدیک کرده است.» 77

نشانه های بردباران

1. پناه بردن به خدا در مصایب: « وَبَشِّرِ الصَّابِرینَ الَّذینَ إذَا أصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلیهِ راجِعُونَ»؛78 « و مژده بده به بردباران هنگامی که مصیبتی بر آنان وارد می شود، می گویند همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم.»

2. سه نشانه بزرگ بردباران: عن النبی صلی الله علیه و آله أنَّهُ قالَ: « عَلامَةُ الصَّابِرِ فی ثَلاثٍ أوَّلُها أن لایکْسِلَ وَالثَّانیةُ أن لایضجُرَ وَالثَّالِثَةُ أنْ لایشکُو مِنْ رَبِّهِ تَعَالی لانَّهُ إذا کَسِلَ ضَیعَ الحَقَّ وَإِذا ضَجَرَ لَم یؤَدِّ الشُّکرَ وَإذا شَکی مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصَاهُ؛ 79 نشانة صابر سه چیز است: اول آن که کسل و تنبل] و بی حال و سست] نشود، دوم آنکه بی تابی نکند، و سوم آنکه به درگاه خداوند شکوه ننماید. زیرا اگر سست و بی حال شود حق را ضایع می کند و چون بی حوصله شود، شکر به جا نمی آورد و آنگاه که لب به شکوائیه از خدایش گشاید، از امرحق سرپیچی می کند.»

روی خود گر ترش سازی از بلا خویش را از صابران کردی جدا

در بلا وقتی که صابر نیستی نزد اهل صدق شاکر نیستی

بی شکایت صبر تو باشد جمیل با کسی کم کن شکایت ای خلیل! 





      

تعریف دوستی

1. معنای رفیق: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّّمَا سُمِّی الرَّفیقُ رَفیقاً لأنَّهُ یرفَقُکَ عَلَی صَلاحِ دینِکَ فَمَنْ أعانَکَ عَلَی صَلاحِ دِینِکَ فَهُوَ الرَّفیقُ الشَّفیقُ 179 ؛ رفیق به این دلیل رفیق نامیده شده است که به تو در صلاح دینت سود می رساند، پس هر کس به تو در صلاح دینت یاری رساند او رفیق دلسوز است.»

2. معنای صدیق: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّمَا سُمِّی الصَّدیقُ صَدیقاً لأنَّهُ یصدِقُکَ فی نَفسِکَ وَمَعایبِکَ فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَاستَنِمْ إلَیهِ فَإنَّهُ الصَّدیقُ؛ 180 صدیق و دوست به این دلیل صدیق نامیده شده که در مورد نفس تو و عیبهایت، به تو راست می گوید. پس هر کس این گونه رفتار کرد به سوی او آرام گیر، به درستی که او دوست است.»

ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید بر نخوری

با فرو مایه همنشینی مکن کز نی بوریا شکر نخوری

همنشینان خوب

1. بردباران: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الْحُلَماءَ تَزْدُدْ حِلْماً؛ 181 «با بردباران همنشینی کن، حلم و بردباری ات زیاد می شود.»

2. دانشمندان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ العُلَماءَ فَتَسْعدْ 182 ؛ با دانشمندان همنشینی کن خوشبخت می شوی.»

3. فقرا و نیازمندان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جَالِسِ الفُقَراءَ تَزدُدْ شُکراً؛ 183 با فقرا همنشینی کن، شکر گزاری ات زیاد می شود.»

4. دور اندیشان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الحُکَماءَ یکمُلْ عَقلُکَ وَتَشرُفْ نَفسُکَ وَینْتَفِ عَنکَ جَهلُکَ 184؛ با دور اندیشان همنشینی کن، خردت کامل و نفست شریف و نادانی ات از بین می رود.»

5. عاقلان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «صُحبَةُ الوَلِی اللَّبیبِ حَیاةُ الرّوحِ 185 ؛ همنشینی با دوست عاقل [موجب] زندگانی روح است.»

عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «صاحِبِ العُقَلاءَ وأغْلِبِ الهَوی تُرافِقِ المَلاَءِ الاَعلی186 ؛ «با عاقلان همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا اینکه با ساکنان عرش الهی همنشین گردی.»

ضرورت دوری از دوست بد

«ابو هاشم جعفری» یکی از شیعیان برجسته امام هادی علیه السلام است. روزی امام از روی اعتراض به او فرمود: «چرا با عبد الرحمان بن یعقوب همنشینی می کنی؟» ابو هاشم عرض کرد: «او از بستگان من است.» امام فرمود: «عقیدة او درباره صفات خداوند باطل است و اندیشه های نادرستی را در سر می پروراند. حال خود دانی! یا با او همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.»

ابو هاشم عرض کرد: «او هر عقیده ای دارد برای خودش است. من که عقیدة درستی دارم و عقیدة باطل او آسیبی به عقیده درست من نمی رساند». امام فرمود: «آیا نمی ترسی از اینکه عذابی به سویش نازل شود و تو را نیز به خاطر نزدیک بودن و همنشینی با او، فرا گیرد؟187 »

تا توانی می گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند

***

رقم بر خود به نادانی کشیدی که نادان را به صحبت برگزیدی

طلب کردم ز دانایی یکی پند مرا فرمود با نادان مپیوند

تعریف دوستی

1. معنای رفیق: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّّمَا سُمِّی الرَّفیقُ رَفیقاً لأنَّهُ یرفَقُکَ عَلَی صَلاحِ دینِکَ فَمَنْ أعانَکَ عَلَی صَلاحِ دِینِکَ فَهُوَ الرَّفیقُ الشَّفیقُ 179 ؛ رفیق به این دلیل رفیق نامیده شده است که به تو در صلاح دینت سود می رساند، پس هر کس به تو در صلاح دینت یاری رساند او رفیق دلسوز است.»

2. معنای صدیق: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «إنَّمَا سُمِّی الصَّدیقُ صَدیقاً لأنَّهُ یصدِقُکَ فی نَفسِکَ وَمَعایبِکَ فَمَن فَعَلَ ذلِکَ فَاستَنِمْ إلَیهِ فَإنَّهُ الصَّدیقُ؛ 180 صدیق و دوست به این دلیل صدیق نامیده شده که در مورد نفس تو و عیبهایت، به تو راست می گوید. پس هر کس این گونه رفتار کرد به سوی او آرام گیر، به درستی که او دوست است.»

ابر اگر آب زندگی بارد هرگز از شاخ بید بر نخوری

با فرو مایه همنشینی مکن کز نی بوریا شکر نخوری

همنشینان خوب

1. بردباران: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الْحُلَماءَ تَزْدُدْ حِلْماً؛ 181 «با بردباران همنشینی کن، حلم و بردباری ات زیاد می شود.»

2. دانشمندان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ العُلَماءَ فَتَسْعدْ 182 ؛ با دانشمندان همنشینی کن خوشبخت می شوی.»

3. فقرا و نیازمندان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جَالِسِ الفُقَراءَ تَزدُدْ شُکراً؛ 183 با فقرا همنشینی کن، شکر گزاری ات زیاد می شود.»

4. دور اندیشان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «جالِسِ الحُکَماءَ یکمُلْ عَقلُکَ وَتَشرُفْ نَفسُکَ وَینْتَفِ عَنکَ جَهلُکَ 184؛ با دور اندیشان همنشینی کن، خردت کامل و نفست شریف و نادانی ات از بین می رود.»

5. عاقلان: عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «صُحبَةُ الوَلِی اللَّبیبِ حَیاةُ الرّوحِ 185 ؛ همنشینی با دوست عاقل [موجب] زندگانی روح است.»

عن امیر المؤمنین علیه السلام أنَّهُ قالَ: «صاحِبِ العُقَلاءَ وأغْلِبِ الهَوی تُرافِقِ المَلاَءِ الاَعلی186 ؛ «با عاقلان همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا اینکه با ساکنان عرش الهی همنشین گردی.»

ضرورت دوری از دوست بد

«ابو هاشم جعفری» یکی از شیعیان برجسته امام هادی علیه السلام است. روزی امام از روی اعتراض به او فرمود: «چرا با عبد الرحمان بن یعقوب همنشینی می کنی؟» ابو هاشم عرض کرد: «او از بستگان من است.» امام فرمود: «عقیدة او درباره صفات خداوند باطل است و اندیشه های نادرستی را در سر می پروراند. حال خود دانی! یا با او همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما همنشین باش و او را ترک کن.»

ابو هاشم عرض کرد: «او هر عقیده ای دارد برای خودش است. من که عقیدة درستی دارم و عقیدة باطل او آسیبی به عقیده درست من نمی رساند». امام فرمود: «آیا نمی ترسی از اینکه عذابی به سویش نازل شود و تو را نیز به خاطر نزدیک بودن و همنشینی با او، فرا گیرد؟187 »

تا توانی می گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند

***

رقم بر خود به نادانی کشیدی که نادان را به صحبت برگزیدی

طلب کردم ز دانایی یکی پند مرا فرمود با نادان مپیوند 





      
   1   2      >