ای ملائک همه مشتاق پرستاری تو 

دل ما لک زده بر گریه بیماری تو

راز بیماری ات ای چاره درد همان

مانده پنهان ز طبیبان ، سبب زاری تو

می رهاند آنکه جهان را ز گرفتاری ها

شد گرفتار مصیبت  ز گرفتاری تو

کردی از یار دفاع و نشدی خسته ، ولی

یار دلتنگ شد از خاطره یاری تو

ماندی ای فاطمه بین در و دیوار آن روز

زار شد کار عوالم ز مددکاری تو

یک طرف خصم مهاجم ، طرف دیگر تو

آفرین باد به ایثار و طرفداری تو

زخم در سینه به دیدار پیمبر رفتی

سوخت قلب علی از هجرت اجباری تو

 شعرازاستادکلامی زنجانی