جواب: حجاب و پوشش در ادیان و اقوام پیش از اسلام بى سابقه نیست و قدر مسلم این است که حجاب قبل از اسلام در میان بعض ملت ها حتى در میان مردم ایران باستان وجود داشته است. حجاب از ضروریات و مسلمات دین مبین اسلام است و پس از آمدن اسلام همه مردم جهان موظف هستند که اسلام را بپذیرند و دینى غیر از اسلام مورد قبول نیست. قرآن می فرماید: « و من یتبغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فى الآخرهْْ من الخاسرین؛ هر کس جز اسلام آیینى براى خود انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران است». پس علاوه بر این که حجاب در ادیان دیگر هم بوده است مسئله اساسى این است که با آمدن دین حضرت محمد(ص) و سایر ادیان نسخ شده اند و عموم انسان ها در واقع باید از اسلام و قوانین آن پیروى نمایند، ولى عده اى بر اثر جهالت و عدم تحقیق وشرایط زمانى و مکانى از ادیان دیگر ( که مورد قبول هم نیست)پیروى می کنند و با تحریف در ادیان آسمانی شراب می خورند، از گوشت خوک استفاده می کنند وسایر محرمات را انجام می دهند و حجاب را هم رعایت نمى نمایند. اینان در همه این موارد از دین حق و قوانین آن سرپیچى کرده اند. و از سعادت ابدى و اخروى محروم گشته اند. اسلام همان گونه که شراب و محرمات دیگر را به خاطر مفاسدى که در این گناهان وجود دارد حرام نموده است، بى حجابى را هم بر اثر مفاسد گوناگون آن ممنوع فرموده است. اسلام می خواهد زن کرامت داشته باشد و وقتى درجامعه حضور پیدا می کند به عنوان یک انسان ظاهر شود نه به عنوان جنس مخالف مرد. زن و مرد در درجه اول هر دو انسانند و هر دو باید در محیط اجتماع و در برخورد با یکدیگر به گونه اى ظاهر شوند که مایة الودگى و ناپاکى جامعه نشوند. زن مسلمان، تجسم حرمت و عفت در جامعه است، حفظ پوشش و داشتن حجاب به نوعى احترام گذاردن به زن و محفوظ نگه داشتن وى از نگاه هاى شهوانى و حیوانى است. در محیطى که حجاب است و شرایط دیگر اسلامى رعایت می شود دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است، ولى در بازار آزاد برهنگى و بى حجابى که عملاً زنان به صورت کالاى مشترک (لااقل در مرحله غیر آمیزش جنسی) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمى تواند داشته باشد. بنابراین ، دین مقدس اسلام براى حفظ حرمت زن و حراست از آلودگى اجتماع و جلوگیرى از شعله ورشدن غریزة جنسى ، رعایت حجاب را براى زنان لازم دانسته است. مسئلة حجاب براى زن، یک حکم مسلم و قطعى اسلامى و قرآنى است و خداى عالم با در نظر گرفتن مصالح و مفاسد، حجاب را واجب فرموده است. آیا حجاب مانع همه بزهکاری های اجتماعی است؟ با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبههی افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار میدهند آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلهی سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهندهی رفتارهای اوست. البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همهی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر میشود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطهی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطهی عفاف و حجاب را از نوع رابطهی ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوهی عفاف، و عفاف، ریشهی حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشهی خود این نکتهی اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوهی ناپاکِ بیحجابی نخواهد شد. برخی با این عبارت که «در سالهای نخست انقلاب اسلامی، بیشتر خانمها از چادرهای رنگ روشن و گلدار استفاده میکردند که پوشش خوب و کاملی نیز بود»، خواستهاند این شبهه را القا کنند که چادرهای زنان در سالهای نخست انقلاب واجد چهارچوب شرعی بوده است. آیا ادعای مذکور درست است؟ پاسخ: اولاً، بر فرض بپذیریم که خانمها در اول انقلاب از چادرهای گلدار و رنگ روشن استفاده میکردند، مگر هر کاری که در سالهای نخست و پرالتهاب انقلاب ـ که به طور طبیعی به دلیل مسائل روزمره و پیچیدهی انقلاب، فرصت تبیین و تعمیق مبانی دینیِ وجود نداشته است ـ توسط بانوان انجام شده است، شرعاً خوب و قابل دفاع است که اکنون پس از بیست سال، عملکردِ آن زمان، ملاک و معیار و حجت شرعی باشد؟روشن است که عمل مقطعی عدهای از زنان در سالهای نخست پر التهاب انقلاب، شرایط سیرهی متشرعه را ندارد تا قابل پذیرش باشد؛ و از این رو، نمیتوان به آن استناد نمود؛ زیرا استفادهی زنان از چادر رنگارنگ و گلدار در مواجهه با نامحرم، در صورتی که باعث جلب توجه نامحرم و تحریک مردان گردد، مخالف حجاب مورد قبول قرآن و سیرهی عملی فاطمهی زهرا(س) و زنان انصار است، که در بیرون منزل از جلباب و چادر مشکی استفاده میکردند. ثانیاً، داوری در باب پوشش خوب و کامل و شرعی، مسئلهای دقیق و پیچیده و تخصصی است که کارشناسان و متخصصان مسائل اسلامی، یعنی فقها و مراجع تقلید باید در مورد آن اظهار نظر نمایند؛ همانند مسائل پزشکی که اموری تخصصیاند و افراد غیر متخصص در پزشکی، عقلاً و شرعاً مجاز به اظهار نظر دربارهی آنها نیستند. استماع صدای زن ؟ ظاهرا مسلم است که شنیدن صدای زن در صورتی که تلذذ و ریبه در کار نباشد جایز است . مرحوم آیة الله سید محمد کاظم طباطبائی یزدی در عروه الوثقی باب نکاح فصل اول مسأله 39 میفرماید : " لا بأس بسماع صوت الاجنبیة ما لم یکن تلذذ و لا ریبة من غیر فرق بین الاعمی و البصیر و ان کان الاحوط الترک فی غیر مقام الضروره ، و یحرم علیها اسماع الصوت الذی فیه تهییج للسامع بتحسینه و ترقیقه . قال تعالی: " « فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض »" یعنی : شنیدن صدای زن در صورتی که تلذذ و ریبه نباید جایز است ولی در عین حال مادامی که ضرورتی نیست ، ترک آن بهتر است . و بر زن حرام است که بخواهد صوت خود را نازک کند و نیکو سازد به طوری که تحریک آمیز باشد ، چنانکه خدای متعال در قرآن خطاب به زنان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید : در حرف زدن صدا را نازک و مهیج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد " مسأله جواز استماع صدای زن ، جزء مسلمات است و دلیل آن سیره قطعی بین مسلمین و ضروری بودن و مخصوصا سیره قطعی تاریخی رسول خدا و ائمه اطهار است علاوه بر این ، مفهوم آیه مذکور اینست که حرف زدنی که در آن کرشمه و ناز به کار نرود جایز است . یعنی خود این آیه دلیل بر جواز همسخن شدن زن و مرد اجنبی است تنها شهید اول است که در لمعه میفرماید : " و یحرم سماع صوت الاجنبیه " ، و بعضی از فقهاء معاصر احتمال دادهاند که خطائی از نساخ رخ داده است و مثلا " لا یحرم " را " یحرم " نوشتهاند در مورد مسأله دوم شکی نیست که حتی در صورتی که تلذذ و ریبه هم نباشد ، دست دادن زن و مرد اجنبی جایز نیست مگر اینکه جامهای حائل باشد مانند دستکش . در این مسأله ، هم در روایات و هم در فتاوای فقهاء اتفاق کلمه میباشد . در بعضی از روایات علاوه بر اینکه قید شده که مصافحه بدون حائل نباشد ، اضافه شده که باید دست را فشار ندهند . مرحوم سید در عروه الوثقی بعد از مسأله پیش میفرماید : " لا یجوز مصافحة الاجنبیة . نعم لا بأس بها من وراء الثوب " یعنی دست دادن با زن بیگانه جایز نیست ، ولی اگر جامهای حائل باشد مانعی ندارد . دست دادن زن ومرد؟ بدیهی است که جایز بودن دست دادن با زن بیگانه در صورت حائل بودن جامه یا دستکش ، مشروط به اینست که تلذذ و ریبهای در کار نباشد ، اما اگر تلذذ و ریبه در کار باشد همانطور که بعضی از فقهای دیگر در حاشیه عروه یادآوری کردهاند قطعا حرام است . محدودیتها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد و ایجاد عقده و حسرت میگردد؟ پاسخ: واقعیت این است که محدودیتها (در مورد لباس) باعث شکستن حرمت افراد نمیشود، بلکه دقیقاً برعکس، آزادی به معنای نفی محدودیتها، باعث عدم احترام به افراد و انهدام ارزشها میگردد. برای تصدیق این سخن، کافی است نیم نگاهی به طرز لباس پوشیدن افراد در قسمتهای مرفهنشین شهرهای بزرگ، مثل تهران بیفکنیم و ببینیم که چگونه این افراد با سوء استفاده از آزادی، ارزشها و هنجارهای دینی مربوط به پوشش اجتماعی را که قانوناً ملزم به رعایت آن هستند، زیر پا میگذارند و حتی آنها را به تمسخر میگیرند. اما اینکه گفتهاند محدودیت در لباس، تنها باعث ایجاد عقده و حسرت در افراد میشود، کلامی مبهم است و معلوم نیست مراد گوینده، چه اشخاصی هستند؟ اگر مراد گوینده این است که محدودیتها در مورد لباس زنان و دختران جوان، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهای جنسی و روانی در پسران جوان میگردد، واقعیت این است که برعکس، آزادی پوشش به معنای نفی محدودیت در لباس بانوان و دختران جوان، باعث انعقاد حسرتها در پسران میگردد، و با اندک تأملی تصدیق میگردد در جامعهای که بخش عظیم آن جوانانی هستند که به دلیل شرایط سنی و تحریکات مختلف روانی به وسیلهی محصولات آلودهی فرهنگی، مانند بعضی از فیلمها، رمانها و نوارهای مبتذل، در معرض طغیان غرایز جنسی هستند و از طرفی ازدواج نیز در جامعه بسیار سخت شده است، چگونه ممکن است آزادی پوشش دختران جوان و نفی محدودیت در لباس، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهای روحی و روانی پسران جوان دربارهی مسائل جنسی نگردد. چه زیبا، امام صادق(ع) در روایتی فرموده اند: النظر سهم من سهام ابلیس مسموم کم من نظرة اورثت حسرة طویلة؛ نگاه ناپاک، تیری از تیرهای مسموم و آلودهی ابلیس است و چه بسیار نگاهی که باعث عقده و حسرت طولانی میگردد. همین واقعیت در شعر شاعر اینگونه بیان شده است: زدست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد ولی اگر مراد گویندهیِ محترم این است که محدودیت در لباس و پوشش بانوان و دختران جوان، باعث شکلگیری عقدهها و حسرتهایی در خود دختران میگردد؛ چون در آرزوی پوشیدن لباسهای رنگین و مدلهای مختلف آن ناکام میشوند، در پاسخ میگوییم. اولاً، در فرهنگ اسلامی و قرآنی، زنان نه تنها در استفاده از زینتآلات و لباسهای زیبا منع نشدهاند، بلکه تشویق نیز شدهاند. جواز استفادهی زنان از لباس زربافت و حریر، از جمله شواهد در نظر گرفتن علاقهی فطری زنان به خودآرایی و زیباگرایی است. امام باقر(ع) در روایتی فرموده است: لاینبغی للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلادة؛سزاوار نیست زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردنبندی به گردن آویزد. ولی اسلام در کنار توصیهی زنان به خودآرایی، به منظور پاک ماندن محیط اجتماعی، به حجاب و پوشاندن زینتها و زیباییها و عدم تبرّج و خودنمایی در مقابل نامحرم نیز دستور داده است؛ چون نمایش زینتها و لباسهای زیبا باعث تحریک و تهییج میشود. و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن غیر متبرجات بزینة و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ثانیاً، رعایت اندازه و حدود لباس و پوشش، در معدودی از زنان و دختران که در اثر تربیت نادرست، حاضرند برای اشباع غریزهی خودآرایی، زیباییهای ظاهری و باطنی خود را، حتی به مردان نامحرم نیز نمایش دهند، ممکن است عقدهها و حسرتهایی برای برخی ایجاد نماید، ولی در مجموع، نمیتوان انکار نمود که حجاب، دستوری حکیمانه است که برای سلامت روحی و روانی همهی پسران جوان و حتی زنان، خصوصا گروهی که اندام و یا لباس زیبا ندارند مفید است. چه زیبا گفته است یکی از زنان مسلمان: حجاب، حتی از ایجاد عقدهها و حسادتها در میان زنان جلوگیری میکند. چرا باید زنی به خاطر این که اندام زیبا ندارد احساس حقارت و کوچکی کند و دیگری به واسطهی داشتن اندام موزون و زیبا به دیگران فخر بفروشد. حدود آزادی اظهار نظر دربارهی حجاب و لباس شبهه: بعضی با این عبارت که «اصلا مگر ما حق داریم راجع به لباس پوشیدنمان نظر بدهیم؟» خواستهاند این شبهه را القا کنند که افراد حق اظهار نظر دربارهی لباس را ندارند. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: اولاً، با وجود این که برگزاری هماندیشی با حضور جوانان و انتشار نظرهای آنها در سطح عمومی به وسیلهی روزنامه، خود بهترین دلیل و شاهد است که جوانان حق اظهار نظر دربارهی لباس پوشیدن را دارند؛ لکن معلوم نیست چرا گویندهی محترم به طور غیر واقعی، و به دور از صداقت، با تبلیغ به روش القایی در صدد تلقین وجود زور و فشار دربارهی لباس است. ثانیاً، بدون تردید گویندهی محترم قبول دارد که اظهار نظر نیز، همانند هر عمل دیگری باید مطابق قاعده و روشمند باشد؛ یعنی اظهار نظر در زمینهی مسائل مهم و نیازمند کارشناسی مثل مسئلهی حجاب، حداقل باید براساس یکی از دو قاعدهی عقلایی زیر باشد: الف) خود فرد در زمینهای که اظهار نظر میکند متخصص و کارشناس باشد. ب) به نظر متخصصان و کارشناسان، استناد و تکیه کند. با دقت و مطالعهی اظهار نظرهای افراد شرکت کننده در هماندیشی، به روشنی فهمیده میشود که متأسفانه هیچ یک از دو قاعدهی عقلایی فوق در آن رعایت نشده است. ثالثاً، دربارهی اظهار نظر افراد غیر متخصص، مثل جوانان شرکت کننده در هماندیشی مذکور، سه دیدگاه مهم قابل طرح است: الف) دیدگاه افراطی. دیدگاهی که میگوید افراد غیر متخصص نیز، حتی بدون استناد به نظر کارشناسان و یا حضور آنان در هر مسئلهی مهمی حق اظهار نظر دارند. برگزاری هماندیشی جوانان دربارهی لباس، بدون حضور و نظر کارشناسان، و چاپ گزارش آن توسط روزنامهی نوروز، مؤید این است که دیدگاه مذکور مورد قبول گزارش دهندهی محترم و همفکران ایشان است. نقد: دیدگاه فوق قابل دفاع منطقی نیست؛ زیرا تردیدی نیست که اظهار نظر افراد ناآگاه دربارهی مسائل مهم و نیازمند کارشناسی، بدون استناد به نظر کارشناسان و بدون حضور آنها، باعث طرح نظرات نادرست در اذهان مردم، خصوصا جوانان میگردد. مهمتر اینکه وقتی اینگونه نظرها در «روزنامه» منتشر گردد، پیامدهای منفی آن چندین برابر است؛ زیرا از مصادیق آشکار تشویش اذهان عمومی است. ب) دیدگاه تفریطی. دیدگاهی که میگوید افراد به طور مطلق، هرگز حق اظهار نظر دربارهی هیچ مسئلهای را ندارند. نقد: این دیدگاه نیز غیر منطقی است، و قابل دفاع عقلانی نمیباشد؛ زیرا مهمترین لازمهی منفی آن، احترام نگذاشتن به شخصیت افراد و تقویت استبداد رأی در جامعه است که امر مردودی میباشد. امیرمؤمنان امام علی(ع) در روایتی تصریح فرمودهاند: من استبدَّ برأیه هلک و مَنْ شاور الرجال شارکها فی عقولها[9]؛ هر انسانی که استبداد به رأی داشته باشد هلاک و گمراه میشود؛ و هر کسی که با دیگران مشورت کند، در عقلهای آنها شرکت جسته است. ج) دیدگاه اعتدالی. دیدگاهی که میگوید افراد غیر کارشناس با استناد به نظر کارشناسان یا با حضور آنها، دربارهی مسائل مهم، از جمله لباس میتوانند اظهار نظر کنند. این دیدگاه ایرادهای دو دیدگاه قبل را ندارد؛ بنابراین، دیدگاهی منطقی و قابل دفاع عقلانی است. ما معتقدیم هماندیشی جوانان دربارهی لباس اگر با مطالعه و تحقیق قبلی و با استناد به نظر کارشناسان و یا با حضور آنان برگزار میگردید، بسیاری از مطالب نادرست مطرح شده[10] با تذکرات و راهنماییهای آنها جرح و تعدیل میشد و فرهنگسازی به مفهوم صحیح و دقیق آن صورت میگرفت. بعضی با این عبارت که «نگاه ارزشی به رنگ، موجب شده تا افراد کنترلهای محسوس و غیر محسوسی را بر نوع پوشش خود از سوی اطرافیان و محیطهای مختلف احساس کنند» خواستهاند این گونه القای شبهه نمایند که نگاه ارزشی از سوی افراد و محافل دینی به حجاب دارای رنگ تیره، مثل چادر مشکی باعث میشود افراد دیگری که از حجابهای غیر مشکی استفاده مینمایند تحت فشار اجتماعی، روحی و روانی قرار گیرند. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: این که هنجارها، ارزشها، آداب و رسوم هر جامعهای یک نوع فشار روحی و روانی بر افراد مخالف با آن هنجارها وارد مینماید، اجمالاً مورد قبول است؛ ولی این مطلب اختصاص به عدم استفاده از چادر مشکی ندارد؛ زیرا اگر یک زن محجبه نیز بخواهد با چادر مشکی وارد یکی از شهرهای کشورهای اروپایی ـ که زنان آن جا معمولاً بیحجاب یا بدحجاب هستند و اساساً از چادر مشکی استفاده نمیکنند ـ وارد شود، یا مثلاً در داخل ایران، زن محجبهای از یک شهر مذهبی با چادر مشکی وارد منطقهای گردد که غالباً بدحجاب هستند و یا از چادر کمتر استفاده میکنند، با فشارهای اجتماعی که از ناحیهی محیط بدحجاب بر او وارد میشود مواجهه است؛ بنابراین، وجود اینگونه فشارهای اجتماعیِ نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و رسوم جوامع، مختص زنان غیر محجبه نیست، بلکه امری عمومی است. نکته مهم این است که نوع پوشش در جامعهی اسلامی باید معقول و مشروع و قابل دفاع عقلانی و شرعی باشد. هر فردی باید با توجه به ملاک یاد شده عمل نماید و نیز تسلیم فشارهای اجتماعی نامشروع نگردد و به تعبیر قرآن، در راه خدا و احکام الهی تلاش کند و از سرزنش دیگران نهراسد: یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم. در روایتی از امام کاظم (ع) در دربارهی چشم و همچشمی نکردن و دهنبین نبودن و تسلیم فشارهای اجتماعی نامشروع نشدن، چنین آمده است: یا هشام: لو کان فی یدک جوزة و قال الناس فی یدک لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم انها جوزة و لو کان فی یدک لؤلؤة و قال الناس انها جوزة ما ضرّک و انت تعلم انها لؤلؤة؛[13] ای هشام اگر گردویی داشته باشی و همه بگویند لؤلؤ است سودت ندهد و تو خود میدانی که گردوست و اگر لؤلؤی در دستت باشد و مردم بگویند گردوست، زیانت نرساند و تو خود میدانی که لؤلؤ است. بعضی با این عبارت که «چرا نمیگذارند آن طور که دوست داریم لباس بپوشیم»خواستهاند این گونه ادعا نمایند که در لباس پوشیدن آزاد نیستند. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: اولاً، برخی عبارتهای گویندهی محترم، مثل این عبارت که «مونا شاهرخی و بهزاد خلیفه، همین لباسی را که پوشیدهاند دوست دارند» حاکی از عدم صحت ادعای فوق است؛ زیرا عبارت ذکر شده گویای این است که افراد یاد شده همان لباسی را که دوست دارند پوشیدهاند و در پوشیدن لباس آزاد بوده اند. ثانیاً، واقعیت خارجی، حاکی از لباس پوشیدن افراد براساس ملاکهای مورد علاقهی خود و با تفاوت بسیار از نظر جنس، مدل و رنگ است که روزانه در کوچه و خیابان نیز با آن مواجهیم، و برخی عبارتهای روزنامهی نوروز نیز تکذیب کنندهی ادعای یاد شده است؛ زیرا گزارش دهندهی محترم نیز به یک دنیا تفاوت در لباسهای افراد شرکت کننده در هماندیشی که نمونهی کوچکی از یک دنیا تفاوت در لباس پوشی افراد جامعه است تصریح کرده است «به نحوهی لباس پوشیدنها که نگاه میکنی متوجه کلی تفاوت میشوی. مهدی جبرکش را با تیشرت مشکی و شلوار جین میبینی که کنار امیر رسولی با پیراهن چهار خانهای که یقهاش را کیب بسته نشسته است. بین لباسهای ملیحه و کتایون یک دنیا تفاوت دیده میشود.»[16] ثالثاً، اگر مراد گوینده این است که افراد به طور مطلق و بدون پذیرش هیچ حد و مرزی، هر لباسی را که دوست دارند بتوانند بپوشند ولو مطابق هنجارها و ارزشهای معقول و مقبول جامعه نباشد، پاسخ این است که چنین آزادی مطلقی وجود ندارد و به فرض وجود، معقول نیست. موجود نیست، چون ما عملاً مشاهده میکنیم حتی در کشورهایی، مثل فرانسه که میگویند مهد آزادی است چگونه از پوشش دلخواه دختران محجبه جلوگیری میکنند، اما معقول نیست؛ زیرا عقل نیز حکم میکند که تمام اعمال و رفتار اعضای جامعه، از جمله لباس پوشیدن، باید تحت ضابطه و قانون مشخص و معقولی انجام گیرد تا آن جامعه در فرهنگ پوشش دچار هرج و مرج نگردد. رابعاً، اگر در موردی فردی دوست داشته باشد لباس خاصی را بپوشد، لکن خودش با تأمل و دلیل منطقی، یا با تذکر و راهنمایی دیگران، یا حتی تحت تأثیر فشار اجتماعیِ برآمده از فرهنگ صحیح جامعه و آداب و رسوم مردم، پوشش و حجاب منطقی دیگری را ترجیح داد، شبیه آنچه که در گزارش هماندیشی نیز آمده است «ملیحه رضاخان با اشاره به مقنعهاش میگوید حقیقت این است که میخواستم روسری سر کنم، اما فکر کردم شاید این جا (نشست هماندیشی) زیاد خوب نباشد»[17] تردیدی نیست که در این گونه موارد، آزادی فرد سلب نشده است، بلکه فرد بر اساس پذیرش این اندیشه منطقی طرح شده در ضمن هماندیشی «لباس خوب، لباسی است که در عین سادگی، مناسب هم باشد. هر لباسی برای جایی خوب است و باید عرف و فرهنگ را در انتخاب لباس رعایت کرد»[18] بلوغ فکری خویش را به نمایش گذارده و به طور منطقی پذیرفته است که نباید تابع احساسات و علایق زودگذر بود، بلکه باید بر اساس ملاک و معیارهای معقول و مشروع، به تناسب هر جایی لباسی متناسب با آن را انتخاب کرد؛ و ممنوعیت استفاده از لباس شهرت در احکام نورانی اسلام نیز بر اساس همین نکته است. این عین حریت و آزادی مطلوب است که انسان خودش را از قید و بند شهوت و از جمله شهوت مدپرستی رایج در جامعه آزاد نماید و چه نیکو فرموده است امیر مؤمنان امام علی(ع): من ترک الشهوات کان حراً؛[19] هر کسی که شهوتها و خواهشهای نفسانی را ترک نماید، آزاد است. «دختری که در آرزوی پوشیدن یک بلوز بلند و شلوار گشاد است، نه نامسلمان است، نه بیدین و نه هرج و هرج طلب؛ بد نیست گاهی به صداقت او هنگام نماز هم بیندیشیم»؛ چه مغالطات و سوء استفادهای از عواطف مذهبی جوانان در تعبیر فوق صورت گرفته است؟ اولاً، ما نیز قبول داریم که هر دختر جوانی که در آرزوی پوشیدن لباسهای فوق است، لزوماً نامسلمان و یا بیدین نیست، بلکه برعکس، معتقدیم چون زنان به طور فطری و غریزی بیشتر از مردان به خودآرایی و زیبایی خود اهمیت میدهند، در احکام نورانی اسلام که مطابق با فطرت انسان است با تشویق زنان به آرایش و خودآرایی، زمینهی اشباع و پاسخگویی این نیاز زنان به خوبی فراهم شده است؛ ولی اسلام علاوه بر نیاز فطری مذکور، نیاز فطری دیگر زنان به حجاب و پوشش را نیز در نظر گرفته است؛ و چه زیبا در احکام متعالی خویش بین دو نیاز فطری و غریزی زنان، یعنی نیاز به خودآرایی و نیاز به حجاب و پوشش جمع نموده است. از طرفی زنان را تشویق نموده که از زیورآلات و دیگر پوششهای زیبا استفاده نمایند و از طرف دیگر، به زنان دستور داده است از طریق حجاب و پوشش، از ارائه و نمایش آن به نامحرم و در نتیجه، تحریک روحی و روانی دیگران اجتناب نمایند. ثانیاً، منکر صداقت جوانان عزیز نمازخوان در موقع نماز نیستیم، بلکه به صداقت آنان میاندیشیم و به آن احترام میگذاریم؛ ولی معتقدیم نباید آن گونه که عبارت گویندهی محترم القا میکند، عواطف مذهبی جوانان، مثل صداقت در نماز، مورد سوء استفاده و مغالطه قرار گیرد. ثالثاً، معتقدیم اگر صداقت در نماز همراه با عفت و نجابت در پوشش مقابل نامحرم نباشد، مقدار صداقت در نماز هم مورد تردید قرار میگیرد؛ زیرا احکام نورانی اسلام احکامی یک پارچه است که باید به تمام آنها مؤمن و عامل بود. همچنین معتقدیم اعمال صالح در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، به گونهای که انجام یک عمل صالح در تشویق انسان به سمت کارهای صالح دیگر و ترک کارهای منکر و ناپسند مؤثر است؛ با این توضیح که مثلاً قرآن نماز را بازدارنده از کارهای ناشایست و نامطلوب معرفی میکند: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ. و از طرفی چون قرآن شکل حجاب بیرون از منزل بانوان در مقابل نامحرم را مقنعه «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ»[22] و چادر «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»[23] معرفی مینماید؛ بنابراین، پوشیدن بلوز بلند و شلوار گشاد بدون مقنعه و چادر را برای بانوان و دختران جوان در مقابل نامحرم کاری ناشایست و نامطلوب میداند؛ زیرا باعث جلب توجه نامحرم و تحریک روحی و روانی میگردد، و روشن است که یک دختر متدین و نمازخوان، کاری که قرآن آن را نامطلوب میداند، انجام نخواهد داد. بعضی با این عبارت «سیاه که در اسلام مکروه است. من نمیدانم! مقررات میگوید رنگ تیره، جوراب ضخیم، مانتوی بلند و گشاد، آستین بلند، شلوار پارچهای گشاد، همین و همین و همین». این گونه القای شبهه کردهاند که مقررات موجود لباسپوشیدن زنان در کشور، خلاف اسلام است. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: اولاً، واقعیت بیرونیِ لباس پوشیدن بانوان در سطح جامعه و استفاده از انواع و اقسام جورابهای نازک و مانتوهای کوتاه و شلوارهای تنگ با رنگهای بسیار متنوع، حاکی از این است که یا اساساً مقررات یاد شده وجود خارجی ندارد، یا بر فرض وجود، متأسفانه به آن عمل نمیشود؛ ولی به هر حال، نتیجهی هر دو احتمال مذکور واقعیت نداشتن اجبار بر پوشش خاصی است که عبارت گویندهی محترم، به دروغ و به طور غیر واقعی القا کنندهی آن است. ثانیاً، فرض میکنیم ادعای ایشان واقعیت خارجی داشته باشد، همانگونه که قبلاً گذشت حجاب تیره برای بانوان و دختران (در مواجهه با نامحرم) کراهتی ندارد؛ بنابراین، ادعای کراهت لباس تیره و مشکی برای بانوان و دختران اساساً نادرست است؛ اما موارد دیگر، مثل جوراب ضخیم، مانتوی بلند و غیره، چون در راستای تأمین حجاب بیشتر و بهتر بانوان است، مورد قبول اسلام است؛ لذا مقررات مذکور بر فرض وجود، خلاف اسلام نیست. بعضی با این عبارت که «باید به انسان دنیای امروز اجازه داد که خودش لباس انتخاب کند» خواستهاند این شبهه را القا کنند که انسان امروزی در انتخاب لباس آزاد نیست و به او اجازه نمیدهند خودش لباس انتخاب کند. آیا ادعای مذکور صحیح است؟ پاسخ: اولاً، واقعیت خارجیِ رفتن افراد، اعم از مرد و زن، دختر و پسر، جوان و غیر جوان به مغازههای لباس فروشی و گاهی صرف ساعتها وقت برای انتخاب یک مدل و رنگ خاص، حاکی از این است که افراد در انتخاب لباس آزادند؛ البته طبیعی است که در هر جامعهای به تناسب هنجارها و ارزشهای حاکم بر جامعه، نوع خاصی از لباسها و پوششها در مغازهها وجود دارد که به نحوی انتخاب افراد را محدود میکند، ولی این امر عمومی است و اختصاص به جامعهی ما ندارد. ثانیاً، در این که انسان موجودی انتخابگر است، تفاوتی بین انسان امروز و دیروز نیست؛ مهم کیفی و ارزشمند بودن انتخاب است. دو شرط زیر در کنار یکدیگر یک انتخاب را کیفی و ارزشمند میکند: الف) انتخابی که از روی شناخت و آگاهی صحیح و کامل صورت میگیرد. ب) انتخاب آگاهانهای که منجر به تأمین منافع و مصالح حقیقی انسان، اعم از منافع اخروی، دنیوی، فردی و اجتماعی گردد. در خصوص انتخاب لباس نیز همین دو شرط صادق است. ثالثاً، فرض کنید دختر جوانی با لباس بسیار نازک و بدننما از منزل بیرون بیاید؛ اگر از او سؤال کنید این چه نوع لباسی است که پوشیدهای؟ و او در جواب بگوید لباسی است که خودم انتخاب کردهام؛ آیا عقل سلیم و شرع حکیم چنین اجازهای به او میدهد که با لباس مذکور وارد جامعه شود و باعث تحریک و تهییج جنسی جوانان گردد؟ ما مطمئن هستیم که پاسخ شما نیز به این سؤال منفی است؛ زیرا شما نیز انسان منطقی و معقولی هستید و چهارچوبهای معقول و مشروع را قبول دارید. هدف از تشریع حجاب اسلامی و فلسفهی حجاب و پوشش چیست؟ هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلهی تزکیهی نفس و تقوا به دست میآید: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ؛[17] بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شماست. هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ4؛ اوست خدایی که میان عرب امّی (قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند) پیغمبری بزرگوار از همان قوم برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطهی جهالت و گمراهی بودند. از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیهی نفس، طهارت، عفت و پاکدامنی است. آیاتی همچون: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ؛ ای رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، که این بر پاکیزگی جسم و جان ایشان اصلح است. وَ إِذا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ؛و هرگاه از زنان رسول متاعی میطلبید از پس پرده بطلبید، که حجاب برای آن که دلهای شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است. وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشستهاند و امید ازدواج و نکاح ندارند، بر آنان باکی نیست که اگر اظهار تجملات و زینت خود نکنند، نزد نامحرمان جامههای خود را از تن برگیرند و اگر بازهم عفت و تقوای بیشتر گزینند، بر آنان بهتر است و خدا به سخنان خلق شنوا و آگاه است. یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً ای پیغمبر با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادرهای خود فروپوشند که این کار برای این که آنها به عفت و حریت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق، آمرزنده و مهربان است. چون نگاه به نامحرم توسط مردان، باعث تحریک و تهییج جنسی آنان و در نتیجه منجر به فساد میشود، خداوند در کنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، به مردان نیز دستور به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر آنان حرام کرده است؛ چنانکه از امام رضا(ع) نقل شده است: حُرّم النظر الی شعور النساء المحجوبات بالازواج و غیرهنّ من النساء لما فیه من تهییج الرجال و ما یدعوا التهییج الی الفساد و الدخول فیما لا یحلّ و لا یجمل؛نگاه به موهای زنان با حجاب ازدواج کرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است که نگاه، مردان را برمیانگیزد و آنان را به فساد فرا میخواند در آنچه که ورود در آن نه حلال است و نه شایسته. از مجموع آیات و حدیث فوق به خوبی استفاده میشود که هدف و فلسفهی وجوب حجاب اسلامی، ایجاد تزکیهی نفس، طهارت و عفت و پاکدامنی در بین افراد جامعه، و ایجاد صلاح و پیشگیری از فساد است.
[ روح الله وطن خواه شربیانی ] [ یکشنبه 92/2/15 ] [
نظر بدهید
]