بزنطی میگوید: نامه ای را که امام رضابه فرزندش، جوادالائمه(ع)، نوشته بود، خواندم که در آن آمده بود: ابوجعفر! به من گفتهاند هنگام بیرون رفتن از خانه، اطرافیانت تو را از در کوچک بیرون میبرند و این به دلیل بخل آنان است که میترسند خیر تو به کسی برسد، من تو را به حقی که بر تو دارم سوگند میدهم که از این به بعد رفت و آمد خود را از درِ بزرگ خانه قرار بده و هرگاه برای بیرون رفتن سوار مرکب میشوی مقداری طلا و نقره با خود داشته باش و هر که از تو درخواستی کرد به او کمک کن. |
گوهر وجودی امام جواد(ع) و عسکریین (علیهما السلام)، در بین مردم کمتر شناخته شده و آن گونه که از سایر ائمه(ع) و پیامبر اکرم(ص) و فاطمه زهرا(س) و حتی بعضی از اولاد ائمه شناخت دارند، نسبت به این سه بزرگوار معرفت ندارند، به این خاطر تمسک و توسل کمتری به آنان دارند. با اینکه ما شیعیان معتقدیم ائمه(علیهمالسلام)، نور واحدند، کلامشان نور است و همه از چشمه فیاض حق استفاده میکنند به نظر میرسد نمایاندن چهره واقعی این سه امام بزرگوار میتواند خدمتی شایان به شمار آید.
علت مطرح نبودن این سه امام(ع)، وجود شرایط سخت اجتماعی و خفقان موجود در آن عصر بود. خفقان حاکم تا حدی بود که ابناثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین بلاد اسلامی و حتی فلسفه اجتماعی زیادی از حوادث را بیان میکند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الی شش خط فراتر نمیرود. این فرازها عبارتند از:
1 ـ جلد 10؛ آنجا که زندگی همسر امام رضا(ع) را توضیح میدهد و میگوید: همسر حضرت رضا(ع) ام حبیبه نام داشت و دختر مأمون بود. دختر دیگر مأمون را محمد بنعلی بنموسی گرفته بود. پس پدر و پسر هر دو با دختران مأمون ازدواج کردند.
2 ـ در ضمن حوادث سال 211 مینویسد: مأمون در، تکریت، با محمد بنعلی بنموسی برخورد و دختر خود را به او تزویج کرد.
3 ـ در حوادث سال 220؛ وفات آن حضرت را مینویسد.
ابنجریر طبری نیز در "تاریخ طبری" تنها یک سطر راجع به ازدواج حضرت رضا(ع) و حضرت جواد(ع) با دختران مأمون مینویسد: حتی از رحلت حضرت جواد(ع) چیزی نمینگارد.
خفقان موجود به اندازهای بود که حضرت همیشه خلفای عصر را با "امیرالمؤمنین" خطاب میکرد در حالی که این لقب مخصوص حضرت علی بود.1
از طرف دیگر برخی امامان به خاطر موقعیتهای ویژه خویش توانستند دست به اقداماتی بزنند که مورد توجه عموم واقع شود و تا اندازهای اسمی از آنان بر لوح تاریخ بماند.
فاطمه زهرا(س)؛
خبرهای متواتری از پیامبر اکرم(ص) راجع به فاطمه زهرا(س) وجود داشت از جمله، او پاره تن من است، حوریه انسیه است؛ گذشته از آن شرف دختر پیامبر بودن فاطمه او را در دلها جای داد و باعث شد تا دشمن هم نتواند ویژگیهای درخشان زندگی او را در پرده نگه دارد.
امیرالمؤمنین؛
به این دلیل که اولین صحابی، اولین مسلمان بود و کلمات متواتر پیامبر در غدیر خم و امثال آن دربارهاش در سطح جامعه اسلامی منتشر شده بود و مهمتر از همه این نکته که حکومت پنج سالهاش او را بر اریکه تاریخ نشاند و باعث شد فرازهای درخشان زندگیش در تاریخ ثبت گردد.
حضرت امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)؛
باید گفت آن دو، تا اندازهای توسط پیامبر اکرم معرفی شدند و جملاتی مانند "سیّداشباب اهل الجنة" "انّهما امامان قاما او قعدا"، از پیامبر در باره آنان مشهور شد. وقایع مربوط به صلح و جنگ آنان خصوصا واقعه کربلا، عامل دیگری شد بر اینکه آن دو امام بزرگوار یادشان در دلها جاودانه ماند.
امام سجاد (سلاماللّه علیه)؛
در پرتو حوادث کربلا و صحیفه سجادیهاش معرفی شد.
امام باقر و صادق(علیهما السلام)؛
شرایط خاص زمان امام باقر و صادق (علیهما السلام)، از جمله حوزه فعالیت علمی آنان و شاگردان پرکارشان در رشتههای مختلف، جمع احادیث، تدوین فقه و انتشار احادیثشان در اقصی نقاط، چهرهای جهانی به آنان داد. به طوری که مکتب شیعه به مکتب جعفری معروف شد.
بنابر این هر چند حضور جنبش شیعی از زمان حضرت علی(ع) و حتی از زمان پیامبر اکرم(ص)، مشهود بود2، اما عصر "امام باقر و صادق" (علیهما السلام)، فقه مدونی نداشت. زراره از بزرگترین شاگردان امام صادق و باقر (علیهماالسلام)، میگوید: روزی خدمت امام باقر(ع) رفتم. از مسأله ارث بحث شد. حضرت امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) فرمود: آن کتاب را بیاور و او برای من میخواند. در ذهن خود گفتم (لیس بشیء زخرف باطل) چیزی نیست، باطل است.
وقتی حضرت امام باقر(ع) پرسید؛ چگونه بود؟ گفتم: باطل، چیزی نبود. فرمود: "واللّه یا زرارة، هو الحقّ، الّذی رأیت املاء رسول اللّه(ص) و خطّ علی"3 به خدا ای زراره این مطالب را پیامبر اکرم(ص) املاء فرمود و علی(ع) نوشت.
بنابر این زراره که یکی از اصحاب خاص و شیعیان مخلص بود، نیز آراء و اقوال ائمه(علیهمالسلام) و پیامبر اکرم(ص) را به خوبی نمیدانست.
امام هفتم موسی بنجعفر(ع)
آن حضرت در حالی به امامت رسید که فقه جعفری در سراسر عالم اسلام پخش شده بود. در این دوره هر چند خفقان بنیالعباس زیاد بود و شیعیان و آن امام عظیمالشأن گاه در زندانهای مخوف گرفتار میشدند، ولی کثرت شیعیان و معاصر بودنشان با عصر
ابناثیر در تاریخ خود، جزئیات در دورترین بلاد اسلامی و حتی فلسفه اجتماعی زیادی از حوادث را بیان میکند، تنها در سه مورد از این امام بزرگوار اسم برده و مجموع کلماتش از پنج الی شش خط فراتر نمیرود.
صادقین، (علیهما السلام)، باعث شد هر گاه امام از زندان آزاد میشد، یا ملاقاتی صورت میگرفت، مردم مسایل و نیازهای خود را بپرسند. از این روی مسأله تشکیل حکومت اسلامی نیز از اذهان مردم به صحنه سؤالات مورد بحث روز آمد به همین جهت، در مرسله حماد و ... دقیقترین مسائل حکومت و مسائل اقتصادی پرسیده شده و امام نیز جواب داده است. همچنین شکنجه شدن و غل و زنجیر و زندان رفتن این امام بزرگوار خود زمینهای برای مجالس عزا بود، پیوسته نام این امام(ع) بر زبانها جاری میشد.
امام رضا(ع)؛
در زمان ایشان مسأله امامت و ظهور امام، شکل دیگری به خود گرفت.
مأمون عباسی امام را به ولیعهدی خویش منسوب کرد. امام در طول مسیر و در هر شهر و روستا که وارد میشد برای مردم سخن میگفت و به این ترتیب آنان از نزدیک با چهره پر فروغ مولای خویش آشنا میشوند. مأمون عباسی نیز به انگیزههای مختلف مجالس علمی تشکیل میداد و از دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی برای برگزاری مناظرات علمی با حضور امام دعوت به عمل میآورد. در آن محافل سخنان امام پخش میشد و به اقصی نقاط جهان میرسید. امام رضا(ع) هدایایی را که به مناسبتهای مختلف دریافت میکرد، به محرومان و مستضعفان میبخشید و به هر حال جایگاه مردمی مناسبی یافت.
اما چهار امام دیگر؛
چهارمین آنها که امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است و اخبار نقل شده از پیامبر اکرم و ائمه معصومین در باره وجود، خصوصیات و قیامش وجود شریفش را برای همه مسلم ساخته است.
از این روی در طول تاریخ بارها اشخاصی از معروف بودن نام و نهضت حضرت استفاده کرده خود را امام موعود نامیدند از جمله اسماعیلیه یا واقفیه که وجودشان بر این اساس شکل گرفت؛ چه اسماعیلیه معتقد بودند که امام موعود همان اسماعیل است و او زنده و از انظار غایب است. واقفیه نیز همین اعتقاد را نسبت به امام موسی بنجعفر(ع) داشتند.
بعضی از افراد دیگر نیز که داعیه رهبری جامعه یا مبارزه با فساد را داشتند، ادعای مهدویّت میکردند و چون اسم آن امام در روایات هم اسم پیامبر اکرم(ص) بود بعضی افراد محمد نام، مثل محمد بنعبداللّه محض ادعای مهدویت میکردند. همچنین در دعاهای نقل شده از ائمه روی مسأله وجود امام زمان(ع) تأکید زیاد شده است.
علاوه بر آن، احتیاج فطری انسانها به نجاتدهنده واقعی دست در دست عوامل فوق انتظار ظهور آن حضرت را برای غیر مسلمانان نیز امری بدیهی ساخته است.
علت اساسی دیگر بر مطرح بودن حضرت حجت(عج) در جوامع بشری نظریههایی است که در پی غیبت طولانی حضرت به طور گستردهای مطرح شده و اذهان را به خود مشغول کرده است، در طول تاریخ افرادی نظریههایی ارائه کردهاند. و گروهی به نقد و بررسی پرداختهاند و دستهای ادعای مهدویت کرده، دستهای دیگر به ابطال آن روی آوردهاند.
امام جواد و عسکریین(علیهمالسلام)
هیچیک از جهات یاد شده در زندگی سایر ائمه در حیات این سه امام بزرگوار، وجود نداشت به همین جهت چهره والای آنها ناشناخته ماند و بعد از هزار و دویست سال همچنان هالهای از غربت بر چهره آنان سایه افکنده است و تنها کلیاتی که از آیات قرآن و احادیث و برخی زیارات مانند زیارت جامعه کبیر، استفاده میشود مبین گوشهای از شرایط زندگی آنان است.
گروهی در این باره معتقدند دلیل وضعیت موجود این است که وجود آن ائمه فقط برای وجود یافتن امام موعود بوده است تا آن حضرت جهان را پر از عدل و داد کند. از این سوی عمر امام جواد(ع) که مدت طولانی دوام نیافت.4
آن حضرت در سن 9 سالگی بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت رسید. به نظر میرسد همین عامل سبب شد مردم آن عصر در باره امامت و خصوصیات و ویژگیهایش خیلی علاقه نشان ندهند چه همان مردم به علی(ع) که سی و سه سال داشت، گفتند جوان است و رهبری جامعه فردی مسنتر و کارآمدتر میطلبد.
زمانی که نص صریح پیامبر اکرم(ص) کنار رود و آن همه احادیث و شأن نزول آیات و واقعه غدیر به فراموشی سپرده شدو کهولت جای تمام آنها را بگیرد انتظاری از مردم عصر حضرت امام جواد(ع) نمیتوان داشت.
در روایت است هنگامی که حضرت امام جواد(ع) وارد مسجد شد، علی بنجعفر، عموی پدر او، به احترام حضرت از جای بلند شد و او را به جای خود نشاند. مردم اعتراض کردند که تو پیری و محاسنت سفید شده اسست، چطور به جوان کمسن و سالی این چنین احترام میکنی؟
از طرف دیگر نصوص متواترهای نبود که مقام حضرت جواد را به مردم آن طور که بود معرفی کند. این موضوع آنگاه واضح میشود که کلمات رسول خدا(ص) در مورد حسنین(علیهماالسلام) یا فاطمه زهرا(س) و یا علی(ع) با کلمات و روایات وارده در باره امام جواد(ع) مقایسه شود. علت عمده عدم معرفی یکسان ائمه این بود که چون حضرت علی و زهرا و حسنین (علیهمالسلام)، در زمان آن حضرت بودند و مناسبتهای مختلفی برای معرفی آنان بود. این موضوع در باره امام زمان(عج) فرق میکند چون رهبر پیوسته باید در جامعه روح امید بدمد و دمیدن روح امید با معرفی منجی عالم بشریت امکان داشت جدا از این که بیشتر معرفیها توسط ائمه بعدی صورت پذیرفت و آن هم به خاطر سؤال بیش از حدّ مردم و اشتیاق آنان به دانستن حضرت امام زمان(ع) و خصوصیات و صفات او بود. حتی وجود احادیث فراوان در باره امام حسن و حسین(ع) وقتی شخصی در محضر ابنعباس سؤالی میپرسد و یکی از حسنین(علیهما السلام)، جواب میدهند، آن شخص قبول نمیکند و میخواهد جواب را از ابنعباس بشنود، تا مطمئن شود.
مراجعه به کتب فقهی بر این حقیقت اشاره دارد که در طول تاریخ بیست سال حضور امام حسن و حسین(ع) در مدینه مسئله فقهی چندانی از آنان پرسیده نشد و مردم آنان را دو فقیه اسلامشناس عالم حساب نمیکردند تا چه رسد به امام جوادی که سن کمتری داشتند. و از پشتیبانی عظیم و تأییدات مکرر پیامبر اکرم(ص) نیز برخوردار نبودند. دسیسههای خلفای عباسی که پیوسته میخواستند او در بین مردم ناشناخته بماند و خفقان حاکم آن زمان تا اندازهای که آن امام یا پدر بزرگوارش و فرزندانش مجبور میبودند خلفای ظالم عباسی را امیرالمؤمنین خطاب کنند به عمیقتر شدن جهل موجود دامن میزد.
پاورقیها:
1 ـ همه لایق این مقامند ولی چون حضرت علی(ع) بالفعل به آن مقام رسید او را مخاطب این مقام میدانند.
2 ـ آن طوری که در روایات است. "یا علی انت و شیعتک هم الفائزون" و رجوع شود به احادیث ذیل آیات سوره بینه (اُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرّیة).
3 ـ فروع کافی، ج 7، ص 94.
سلام دوستان اولین مطلب درسال 93تقدیم دوستان عزیزم.مطلبی بودکه خیلی خوشم اومداستفاده کنید.
انواع حال گیری خداازلسان عالم برجسته حجه الاسلام قرائتی[دام ظله]
میگویند: شما آخوندها میگویید: اگر زکات ندهید باران نمیآید. کشور کانادا اصلاً مسلمان نیست اصلاً زکات هم نمیدهند، صبح تا شب هم باران میآید.
یا اگر ظلم کنی، سیلی میخوری. فلانی کارش ظلم کردن است و تا حالا هم هیچ سیلی نخورده است. اینها را چه کنیم؟
میگویم: شما که چای میخوری، اگر وسط چای خوردن عطسه کنی. دستت تکان میخورد، از این نعلبکی و استکان چای سه قطره سه جا میچکد. یکی بهعینک میچکد. یکی به لباست میچکد، یکی به فرش میچکد.
خود شما سه برخورد میکنی. اگر به عینکت چکید، سریعاً دستمال کاغذی درمیآوری پاک میکنی. چون عینک شیشه است زود پاک میکنی.
اگر به لباس چکید میگویی: میرویم خانه با دست یا با ماشین لباسشویی میشوییم.
اگر به فرش چکید، میگویید: باشد شب عید! شب عید که قالیها را میشوییم. منتهی هرچه دیرتر باشد سختتر است.
اگر فوری باشد، دستمال کاغذی. اگر لباس باشد، مشت و مال. اگر قالی شد،دسته بیل. چون قالی را با دسته بیل میشویند.
کیفر هرچه به قیامت بیفتد خطرش بیشتر است. سه تا را هم آیه داریم. هم دستمال کاغذی، هم مشت و مال، هم دسته بیل. هر سه در قرآن هست.
اما برخورد دستمال کاغذی این است. میگوید:
«وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» (شوری/30)
شما چون ایمان دارید، خلافی کردید چوب میخورید. یعنی مؤمن هستید،شیشهای و شفاف هستید، خوب هستید. خدا زود حال شما را میگیرد، کسی که همه نمرههایش بیست است اگر یکبار نمرهی 15 گرفت، دبیر میگوید: بیا ببینم. تو که همه نمراتت بیست بود. چرا پانزده شدی؟
ولی آن کسی که هر روز نمرهی صفر میگیرد، آن هم صفر اندازهی در قوری، این دیگر توبیخ ندارد. این از اول تا آخر صفر است. اگر یک لکه به عمامه سفید افتاد، من فوری میشویم. اما اگر پیراهن سیاه من لک دار شد، که دیگر نمیشویم. سیاهی روی سفیدی پیداست.
خوبها را خدا میگوید: چون تو خوبی زکات ندهی، باران نمیآید. چون خوب هستی. چهل تا گوسفند یکی زکات است. ندهی، گوسفندهایت آسیب میبیند. آدمهای مؤمن را خدا مثل شیشه با آنها برخورد میکند. یعنی خلاف کنند فوری خدا مچشان را میگیرد.
آدمهای فاسق را برای بعد میگذارد. آیهی خوبها این بود. «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» این آیهی قرآن بود برای خوبها.
آیهی بدها این است:
«وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً» (کهف/59)
یعنی عجله نکنید، ...هی نگو شاه که اینقدر جنایت میکند پس چرا اینقدر خوش است؟! بابا صبر کن. بگذار مبارک جنایت کند، بعد میگیرند او را مثل گربه در قفس میکنند.«وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»
یک آیهی دیگر میگوید: اصلاً در دنیا کارشان نداریم مثل صدام. تا پای اعدام هم نگاه میکند. نه در قفس برود و هیچ
قرآن میگوید:
«أَنَّما نُمْلی لَهُمْ»(آلعمران/178)
این هم آیهی قرآن است. اصلاً در دنیا کارشان نداریم. گذاشتیم برای آخر سال با دسته بیل
پس سؤال: شما که میگویی: اگر خلاف کنید خدا حالتان را میگیرد، پس چرا خدا حال خلافکارها را نمیگیرد؟
جواب: خلافکارهای خوب را فوری حالشان را میگیرد. خلافکارهای بد را مدت تعیین میکند. خلافکارهای بد بد بد را میگذارد برای قیامت.
سه تا آیه داریم.
خوب را فوری حالشان را میگیرد.
«فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ»،
بدها را
"وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً"
"و «إِنَّما نُمْلی لَهُمْ