سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

پیش از پرداختن به پاسخ سؤال تذکر این نکته ضروری است که پر شدن دنیای آخرالزمان از ظلم و ستم ـ که در روایات متعددی آمده است ـ به این معنی نیست که در آخرالزمان همة انسان‌ها در ورطه فساد و تباهی غرق می‌شوند و انسان‌های مؤمن و صالح در هیچ جای دنیا یافت نمی‌شوند. معنای صحیح این احادیث این است که در آخرالزمان جهان پر از ظلم و ستم می‌شود نه پر از ظالم و ستمگر. تفاوت این دو در این است که اگر بخواهد جهان پر از ظالم باشد باید همة انسان‌ها ظالم باشند اما اگر جهان پر از ظلم باشد لازم نیست همه ظالم باشند بلکه ممکن است عدة معدودی به خاطر در اختیار داشتن قدرت و ثروت نامشروع جهان را از ستم آکنده نمایند در عین حالی که انسان‌های صالح فراوانی نیز وجود دارند. برای تقریب به ذهن توجه به این مثال ساده می‌تواند مفید باشد: اگر کسی بگوید فضای این اطاق پر از دود سیگار شد آیا معنای عبارت یاد شده این است که همة افرادی که در این اطاق حضور دارند سیگار می‌کشند؟ بدون تردید خیر. چون ممکن است یک نفر در این مکان سیگار بکشد اما تمام فضای اطاق را همین یک نفر پر از دود سیگار کند. محتوای روایات یاد شده نیز این است که در آخرالزمان جهان پر از ظلم می‌شود و نه پر از ظالم و ممکن است پر شدن جهان از ظلم به وسیلة عدة محدودی باشد که از قدرت و ثروت خود به شکل نامشروع استفاده می‌کنند نه اینکه همة انسان‌ها ظالم و بیدادگر باشند. هدف ما از طرح این مقدمه توجه دادن ذهن شما پرسشگر گرامی به این واقعیت است که اگر در روایات از پر شدن دنیا از ظلم و ستم سخن به میان آمده است معنای این روایت این نیست که در هیچ شهر و منطقه‌ای انسان‌های صالح یافت نمی‌شوند بلکه علی‌رغم وجود ظلم و فساد فراگیر ممکن است در مناطق مختلف دنیا انسان‌های صالح و پرهیزگار فراوانی نیز باشند که از منتظران واقعی امام مهدی ـ علیه‌السلام ـ بوده و در زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند. اما در عین حال در احادیثی که از پیشوایان دینی نقل شده است از شهر مقدس قم به عنوان شهری که در آخرالزمان مرکز شیعیان واقعی بوده و پایگاه دانش و معرفت است نام برده شده است. صفوان می‌گوید روزی نزد امام کاظم ـ علیه‌السلام ـ بودم و سخن از مردم قم و میل آنان به حضرت مهدی ـ علیه‌السلام ـ به میان آمد امام هفتم ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: خداوند آنان را رحمت کند و از آنان خشنود باشد. و سپس ادامه دادند: بهشت هشت در دارد که یکی از آنها برای مردم قم است در میان شهر‌ها و کشورها آنان نیکان و نخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت و دوستی ما را به طینت و سرشت آنان آمیخته است.[1] و امام صادق ـ علیه‌السلام ـ در حدیث دیگری فرموده‌اند: به زودی شهر کوفه از مؤمنان خالی می‌شود و علم و دانش از آنجا رخت بر می‌بندد و چون ماری که در گوشه‌ای چنبره زده است محدود می‌گردد و از شهری که آن را قم می‌نامند ظهور می‌کند و آن‌جا پایگاه علم و فضیلت و معدن دانش و کمال می‌گردد به گونه‌ای که روی زمین هیچ مستضعف (فکری) نمی‌ماند که از دین آگاهی نداشته باشد حتی زنان پرده‌نشین. و این زمان نزدیک زمان ظهور قائم(عج) ما خواهد بود...[2] در پایان تذکر این نکته ضروری است که معنای روایات یاد شده و روایات مشابه آن خالی بودن شهر مقدس قم از تمام مظاهر فساد و تباهی نیست بلکه ممکن است این شهر نیز از فتنه‌های آخرالزمان در امان نمانده و برخی از مظاهر فساد در آن نیز یافت شود لیکن براساس احادیث ابن شهر در مقایسه با سایر شهرها از وضعیت مطلوب‌تری برخوردار است. برای مطالعه بیشتر به کتاب چشم‌ادازی به حکومت مهدی(عج) نوشتة نجم‌الدین طبسی مراجعه کنید. امام صادق ـ علیه‌السلام ـ فرمودند: درود خداوند بر قم پروردگار جهان سرزمینشان را از باران سیراب و برکاتش را بر آنان نازل می‌گرداند و گناهانشان را به حسنات مبدّل می‌سازد آنان اهل رکوع، سجود، قیام و قعودند چنان‌که آنان فقیه، دانشمند و اهل درک و فهم هستند آنان اهل درایت و روایت و بینش و عبادت‌کنندگان نیکی هستند. بحارالانوار، ج 60، ص 217 ________________________________________ [1] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 60، ص 217. [2] . همان، ص 213.





      

پرسش :

احمددر مسند خود از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله ـ نقل می‌کند که«درآخرالزمان» قومی خروج می‌کند به نام رافضه که اسلام را رفض نموده و همه چیزاسلام را ردّ نموده و قبول نمی‌کند» که مسلّماً آن افراد، همان شیعیانهستند.


پاسخ :

جواب اجمالی این پرسش و شبهه، ایناست که؛ این روایات اعتبار ندارد و تطبیق آن بر شیعه نیز به هیچ وجه صحیحنمی‌باشد و ناشی از تعصب کور سؤال کننده می‌باشد.
برای روشن شدن بیشتر موضوع لازم است اولاً: اعتبار سند این حدیث،ازدیدگاه علما اهل سنت ـ به طور فشرده ـ مورد ارزیابی قرار گیرد. ثانیاً: انتساب عنوان«رافضه» یا «روافض» به شیعه و اتهام خروج از اسلام به آنان،بررسی و ریشه‌یابی شود. ثانیاً: تاریخچه و مبانی فکری شیعه، مورد اشارهکوتاه واقع گردد.
الف . مخدوش بودن سند این حدیث
این حدیث ـ ضمن این‌که در هیچ‌کدام از صحیحین به عنوان دو منبع معتبرحدیثی اهل سنت وجود ندارد و مسلم و بخاری این حدیث را نقل ننموده‌اند ـ درسند آن افرادی مثل: ابوعقیل یحیی بن متوکل و اسماعیل النواء قرار دارد کهاز نظر علماء رجال و شخصیت‌های حدیث‌شناس اهل سنت نظیر: ابن حجر عسقلانی وذهبی و ... غیر قابل اعتماد شناخته شده و نقل‌های آنان مورد خدشه واقعگردیده و انکار شده است. ابن حجر، رجال‌شناس طراز اول اهل سنت، در موردقدح، یحیی بن متوکل ـ به نقل از علماء حدیث ـ این‌گونه تعابیر تند در موردوی ذکر نموده است: فیه ضعف شدید، احادیثه منکره و...[1]عمروبنعاصم نیز در کتاب خود(کتاب السنة) بعد از نقل این حدیث، در مقام بررسیسندی، می‌گوید: اسناده ضعیف، یحیی بن متوکل و شیخه کثیر و هو اسماعیل،ابواسماعیل النواء، کلاهما ضعیف. و ساق الذهبی هذالحدیث مما انکر. بنابراینطبق ضوابط و معیارهای رجالی خود اهل سنت، سند این حدیث مخدوش است و فاقدارزش و اعتبار لازم می‌باشد.
ب . کالبد شکافی و مصداق‌یابی اصطلاح «رافضه» در مسأله خلافت
برای تحلیل صحیح اصطلاح«رافضی» و کاربرد آن نسبت به افراد و یا گروهیخاص، ابتدا می‌باید معنای این واژه در لغت مورد عنایت قرار گیرد. واژه‌هاییچون:«رافضه»، «رافضی» و «روافض» عناوین و اوصافی است منسوب به «رفض» و درمورد اشخاص و یا افرادی بکار می‌رود که نسبت به یک امری واکنش منفی داشته واز آن فاصله بگیرد.
لغت«رفض» که اصل و ریشه این کلمه است به معنای جدای و مفارقت می‌باشد. ابن منظور می‌گوید: «الرفض ترکک الشئ. رفضت الشئ، ترکته و فرقته»[2]
با این بیان معلوم می‌شود که کلمة«رفض» بیانگر یک عمل و یک واکنش طبیعیشخصی نسبت به مسأله خاصی است، و هرگز این واژه و مشتقات آن ـ فی حد نفسه ـمفهوم ارزشی مدح و ذمّ کسی را، القا نمی‌کند. بلکه مدح و قدح را باید ازنوع رابطه و انگیزه شخصی در این عمل، انتزاع نمود. و لذا در موارد کاربرداین اصطلاح ـ برای دوری از اغرابة جهل ـ قبل از هر چیز باید، ماهیّتعمل«رفض» و دلائل آن، مدنظر قرار گیرد.
با این توجه ـ باز نگری و ریشه‌یابی اصطلاح«رافضی» که امروزه بعنوانلقب شیعه، در میان اهل سنت، رایج و متداول می‌باشد ـ این حقیقت را آشکارمی‌سازد که جعل این اصطلاح به منظور تکفیر شیعیان ـ با توجه به معنای منفیآن در ذهنهای عموم ـ از سوی کسانی که خود مصداق واقعی و سزاوار این گونهنسبت‌ها است، چه قدر ظالمانه و به دور از انصاف می‌باشد.!
این اصطلاح در واقع مولود اختلاف نظر دیرینة دو گروه شیعه و سنّی، درمسأله خلافت می‌باشد، در مورد شیعه کذب و بهتان عظیم است در حالیکه آنچه درقضیه بحث‌انگیز خلافت و جانشینی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله ـمعیار حق از باطل می‌باشد، بدون شک، مواضع و دستورالعملهای پیامبر اکرم ـصلی الله علیه و اله ـ در این خصوص است که هم باید صداقت و ایمان افراد ویا کژی و نفاق آنان، در این قضیه، با محک پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـسنجیده شود و هم اینکه ویژگیهای لازم در مورد نصاب خلیفه شدن، از ناحیهپیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ تعیین گردد.
اشتباه عظیم و جبران‌ناپذیر برادران اهل سنت در این امر بسیار مهم وکلیدی، آنان را با چالش شدید مشروعیت مواجه کرده و در برابر یک تناقض وبن‌بست دائمی قرار داده است. تناقض و بن‌بستی که هرگز قادر به حل آن نبوده وهیچ توجیه صحیح و معقول، برای آن نخواهند یافت!
به راستی آقایان و مریدان شیخین، در رابطه با صدها سؤال کمرشکن ـ کهخود گره کور آن را به گردن آویخته‌اند ـ چگونه می‌توانند پاسخگو باشند؟قضیة دردناک (قلم و دوات) که داستان غم‌انگیز آن در منابع اهل سنت مثلصحیحین[3]نقل گردیده است چگونه قابل توجیه است؟ مخصوصاً فاجعه تکان دهندة نسبت هذیان به رسول الله ـ العیاذ بالله ـ توسط خلیفه دوم،[4]که مایة شرمساری و روسیاهی تاریخ می‌باشد، با چه منطقی قابل دفاع است؟[5]در حالیکه قرآن کریم صریحاً سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را وحی می‌داند[6]و مردم را به تبعیت محض از او امر می‌نماید.[7] این فاجعه که معروف به (یوم الخمیس) می‌باشد، نالة وامصیبتای ابن عباسصحابی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را بلند نموده است که بافریاد«الرزیه» خود عمل ممانعت عمر از انجام دستور پیامبر ـ صلی الله علیه واله ـ مبنی بر کتابت وصیت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را به عنوان امالفتن امت اسلام، به جهانیان گوشزد نموده است.[8]
آیا فریاد رسای تاریخ را می‌توان ناشنیده انگاشت و مدعی سکوت پیامبراکرم ـ صلی الله علیه و اله ـ در امر خطیر خلافت شد؟‌آیا امثال؛ ابوبکر وعمر و معاویه از چنین عقل و درایتی برخوردار که هوشمندانه و زیرکانه، درمورد آینده جهان اسلام، فکر نمایند و زعیم بعد از خود را تعیین کنند امابنیانگذار اسلام، در مورد آینده امت خویش و دست‌آوردهای 23 سالة خودهیچ‌گونه چاره‌اندیشی، نکرده و بدون اینکه در این مورد سخنی برلب براند،خیل عظیم امت را بلاتکلیف رها نموده است؟ فما لکم کیف تحکمون
تکلیف خطبه تاریخی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در همایش بزرگ 120هزار نفری غدیر خم، چه می‌شود؟ که در آن پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ براساس دستور الهی مأموریت یافت تا به طور رسمی در حضور انبوه جمعیت حجاج،علی ـ علیه السّلام ـ را به جانشینی خود معرفی نماید[9]. در این همایش شخص ابوبکر و عمر جزء پیشگامان بیعت با علی ـ علیه السّلام ـبودند و هر کدام با جمله «بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مؤمن ومؤمنه»[10]
این پیمان الهی را، امضا نمودند. این داستان تاریخی که اسناد آن ازطریق نقل خود اهل سنت به 110 نفر صحابی می‌رسند و در منابع خود آنان ثبتگردیده‌اند.[11] اگر راست است چرا از سوی برادران اهل سنت، نادیده گرفته شده و می‌شود؟ و اگر دروغ است پس چگونه با تواتر نقل گردیده است؟.
بالاخره، این تناقض، کی باید حل شود؟ اگر مشروعیت خلافت خلفأ برخواستهاز نص و نصب پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ می‌باشد پس چرا خلیفه در سقیفهتعیین گردید و اگر منشأ مشروعیت انتخاب امت اسلامت است پس چرا جناب ابوبکرعمر را با وصیت، به جانشینی منصوب نمود؟ با چه منطقی آقایان، شیعه را بهجرم و تبعیت از سفارشات پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در امر خلافت علی ـعلیه السّلام ـ و ملازمت با اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رافضی قلمداد نموده ومتهم به خروج از اسلام می‌نمایند؟ منصفانه قضاوت کنید چه کسانی فرامینصریح پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را تخطه نمودند و تمرد آشکار خود رادر مقابل پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ بارها نشان دادند؟ چه کسانی ازاسلام فاصله گرفته‌اند و رافضی واقعی چه گروهی است؟ شیعه یا اهل سنت؟!
واقعیت تلخ:
مسأله جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ با توجه بهآنچه اشاره شد ـ موضوعی نیست که کسی بتواند آن را انکار نماید، مگر از رویجهالت، تعصب و لجاجت. اما نکته اساسی در این مورد، درک این معما است کهبرادران اهل سنت ـ علی رغم وجود اسناد تردیدناپذیر و مدارک قطعی در اینخصوص ـ چگونه تا این حد نسبت به خلافت آقایان اهل سقیفه، حساسیت و پافشاریدارند، سرّمطلب چیست؟
واقعیت این است که برادران اهل سنت ـ بویژه علمای آنان ـ در این قضیهخود را در برابر یک عمل انجام شده می‌بینند. و چون شالوده و بنیان فکری خودرا بر این اساس باطل، بنا نهاده‌اند و همه چیز اسلام را با تارهای عنکبوتیخیمه سقیفه گره زده‌اند لذا حاضراند همه چیز را به پای این مسأله ذبحنمایند ـ وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا[12]زیرا آقایان تمام حیثیت خود را در گرو این قضیه می‌بینند! به همین دلیلآنان ـ بر اساس نرخ تعیین شده از سوی اربابان سقیفه- به جای محک قرار دادنپیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ و گفتار و رفتار آن حضرت در این مسأله، چشمبسته عملکرد خلفا را معیار سنجش حق از باطل می‌دانند و مخالفت با آن را،موجب خروج از اسلام می‌پندارند و «روافض» لقب می‌دهند!
اگر بنا باشدکه، قدرت‌طلبی خلفا و اقدامات کودتاچیانة آنان، در کارشکنیو مخالفت علنی با وصایای پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ مقیاس ورود وخروج به دین، انگاشته شود. شیعه نه تنها از چنین نسبتی باک ندارد بکله آنرا شایسته و مایه افتخار خود می‌دانند ولی اگر بنا است اطاعت پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ و همراهی اهلبیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان «رفض» و خروجاز اسلام، تلقی گردد،ساحت شیعه از چنین اتهاماتی مبرّا بوده و کسانیسزاوار چنین القابی هستند که موجب انحراف امت گردیده‌اند و نیز کسانی کهآگاهانه، این ضلالت و بدعت بزرگ را، سرمایه ایمان خود، قرار داده‌اند.
ج . شناسنامه شیعه
کلمه «شیعه» که در اصل به معنای پیرو و یاور می باشد،[13]اصطلاحاً به کسانی که معتقد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و امامت ائمه معصومین، می‌باشند، اختصاص دارد.[14] و به همین جهت که اعتقاد به اصل «امامت» نقش محوری در تفکر شیعی دارد، اصطلاح«امامیه» نیز در مورد آنان بکار می‌رود.
تاریخ پیدایش شیعه، به تاریخ ظهور اسلام باز می‌گردد و هسته اولی آنتوسط پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در سالهای نخست بعد از بعثت، در جلسةویژه، بنا نهاده شد، در این جلسه، پیام‌آور اسلام ضمن دعوت علنی قریش بهایمان و پذیرش دین مقدس اسلام در سخنانی که معروف به (حدیث یوم‌الدار)[15] علی ـ علیه السّلام ـ را به عنوان وصی و خلیفه بعد از خود معرفی نمود.
و نیز خود پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ این نام «شیعه» را برایپیروان علی ـ علیه السّلام ـ برگزید. حضرت در طول دوران بعثت، مکرراً طیسخنانی که به منظور پیش‌گیری از انحراف امت و شناسائی مقام رفیع علی ـ علیهالسّلام ـ و شأن و منزلت پیروان ولی، ایراد نموده است هم علی ـ علیهالسّلام ـ را محور حق[16]ـ علیه السّلام ـ و ملازم قرآن کریم[17]دانسته و اطاعت از او را معیار ایمان و کفر اعلام کرده است، و هم پیرواناو را با نام «شیعه» به عنوان تنها گروه اهل سعادت و بندگان شایسته الهی،یاد نموده است.
بنابراین، شیعه هم از نظر پیشینة تاریخی، هویت روشن و درخشانی دارد وهم از نظر مبانی فکری، شیعه تنها مجموعه‌ای است که اصالت و جوهر اسلامیخویش را حفظ نموده و به خاطر برخورداری از موهبت امامت و رهبری معصومتوانسته‌اند تفسیر صحیحی از اندیشه‌های ناب اسلامی و قرآنی، به بشریت عرضهنمایند و به حرکت پویا و بالنده خود ادامه دهند.
در این جا مناسب می‌دانم که جهت اطلاع کسانی که در این زمینه نیاز بهمطالعة بیشتری دارند، تعدادی از کتابهایی که توسط اندیشمندان و شخصیت‌هایعلمی شیعه و سنی در این رابطه نوشته شده‌اند را معرفی نماییم:
1 . شیعه در اسلام، علامه محمد حسین طباطبایی.
2 . اصل الشیعه و اصولها، محمدحسین کاشف الغطاء.
3 . نشأه التشیع، سیدمحمدباقر صدر.
4 . الشیعه هم اهل السنه،دکتر محمد تیجانی.
5 . ازمة الخلافة و الامامه،اسعد وحید قاسم.
6 . الامامة و القیاده، احمد عزالدین.
7 . الامامة تلک الحقیقة القرآنیه، زهیربیطار.
8 . حقیقت الشیعه الاثنا عشریه، اسعد وحید قاسم.
سخن آخر اینکه: سؤال کننده محترم و برادران اهل سنت را به تفکر و انصافدعوت می‌کنیم مگر نه این است که درد اصلی امت اسلام، اختلاف و تفرقهویرانگر است؟ آیا سرنوشت فلسطین برای عبرت کافی نیست؟ آیا دامن زدن بهاختلافات مذهبی و فتوای تکفیر ملتهای مسلمان مثل: پاکستان، افغانستان، و... را با کشتار و قتلهای جمعی گرفتار نکرده است چرا به جای دامن زدن بهتعصبات کور، راهی را که بزرگانی چون شرف الدین و شیخ سلیم، آیت اللهبروجردی و شیخ محمود شلتوت، طی نموده‌اند، و امروزه بعد از پیروزی انقلاباسلامی در ایران، حضرت آیت الله خامنه‌ای شخصاً ابتکار پیگیری و تعمیقمسأله تقریب مذاهب اسلامی برای رسیدن به وحدت و اخوت امت اسلام را به عهدهدارند، مورد بی‌مهری قرار می‌دهید. قدری منصفانه قضاوت کنید.


[1] . تهذب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج9، ص287، چاپ دارالفکر(1421 ه ـ 2001 م) بیروت.
[2] . لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص156، چاپ قم، (1405ه -1363م)
[3] . صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری متوفای (261ه)، ج5، ص76، طبع دارالفکر،بیروت، بی‌تا. صحیح محمدبن اسماعیل بخاری متوفای(256ه) ج7، ص9، و ج5،ص138،چاپ سوم،(1413-1993) المکتب الاسلامی ـ بیروت.
[4] . دعوه ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله ـ پاسخ به بداندیشان ـ نوشته محمد علی انصاری، چاپ اول ـ تیرماه 1347 ـ قم، حکمت.
[5] . جالب این است که جنون قدرت خلیفه دوم را وادار نموده بود که با تهدیدمنکر رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ شود: و الله مامات رسول الله ولیبعنه الله فلیقطعین ایدی رجال وارجلهم، ر.ک، کتاب ازمة الخلافة والامامه، نوشته اسعد وحید قاسم، ص68، چاپ اول، (1418-1997) الغدیر، بیروت،به نقل از صحیح بخاری.
[6] . ان هو الا وحی یوحی، (سوره نجم، آیه 4).
[7] . ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.(سوره حشر، آیه7)
[8] . و کان ابن عباس یقول: ان الرزیه کل الرزیه ما حال بین رسول ـ صلی اللهعلیه و اله ـ و بین ان یکتسب لهم دلک الکتاب، ر.ک، صحیح بخاری، ج7،ص9، وج8،ص161، و ج5ص138، صحیح مسلم چاپ دارالفکر، بی‌تا، ج5، ص135.
[9] . یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمک من الناّس(مائده،67).
[10] . ر.ک، پاسخ به بداندیشان یا حمایت از اسلام و تشیع، ص252، نوشته محمدعلی انصاری، چاپ حکمت، (تیرماه1347)، قم.
[11] . ر.ک: شیعه می‌پرسد، نوشته سیدعلی اکبرواعظ موسوی (محب‌الاسلام )ج1،ص125، چاپ سوم(1362) تهران.
[12] . سوره نمل، آیه 14.
[13] . الشیعة؛ الدعوان و انصار، معجم مقایس اللغة، احمد بن فارس، ماده (الشیعه).
[14] . شیعة الرجل، بالکسر، اتباعه و انصاره... و قد غلب هذا الاسم عل کل منیتولی علیاً و اهلبیته حتی صار اسماً لهم خاصاً (قاموس المحیط فیروزآبادی).
[15] . عن علی ـ علیه السّلام ـ قال رسول الله ـ صلی الله علیه و اله ـ یا بنیعبدالمطلب انی قدجئتکم بخیر الدنیا و الاخرة و قدامرنی الله ان ادعوکم الیهفایکم یوأزرونی علی هذا الامر ـ علی ان یکون اخی و وصی و خلیفتی فیکم؟قال: فاحجم القوم عنها جمیعاً و قلت: یا نبی الله اکون وزیرک علیه فاخذبرقبتی ثم قال:ـ هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا ـ (کنزالعمال، متقی هندی، ج13، ص 114، چاپ مؤسسة الرساله(1409-1998) بیروت)
[16] . علی ـ علیه السّلام ـ مع الحق و الحق معه حیثمادار.(المعیار و الموازنه، ابوجعفر الاسکافی، ص45، تحقیق محمد باقر المحمودی، بی‌تا)
[17] . علی مع القرآن و القرآن مع علی، شبهای پیشاور، ص 683، سلطان الواعظین شیرازی، ، چاپ 32، پاییز 1366، دارالکتاب الاسلامی

خواننده محترم لازم به ذکراست که مطلب فوق نوشته شده راازسایتی که مختص شیعیان بودکپی کردم چون به نظرم مطالبش خیلی برام جالب بود.اگربرای شماهم جالب بودنظردهید.





      


                             «چراانقلاب ماانفجارنوربود؟»

بهترین نوری که خداوندآن رابعدازخلقت انسان برجهانیان هدیه کردنورملکوتی اهل بیت(ع)بودکه هدف اصلی خداوندازخلقت انسان که درآیه31سوره بقره به این مطلب اشاره داردکه انسان رابه عنوان خلیفه الله برروی زمین قرارداده وهمچنینن آدم وحوا رادربهشت برین جای میدهدوآدم وحوابه وسیله ابلیس ملعون ترک اولی انجام داده وازمیوه بهشتی میل می فرمایدازبهشت رانده میشوندوبه زمین منتقل می شوندکه وقتی آدم تقاضای عفووبخشش میکند،جبرییل ازطرف خداوندپیغام می آورد که درقران نیزبه آن اشاره شده«فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه»آن کلمات بنابرنظرمفسران آن کلمات به صورت زیراست«یاحامدبحق محمد،یاعالی بحق علی،یافاطربحق فاطمه،یامحسن بحق الحسن،یاقدیم الاحسان بحق الحسین،»ووقتی سخن به حسین(ع)میرسدآدم گریان میگرددوازجبرییل رازبی اختیارگریه کردن رامی پرسدوجبرییل واقعه کربلارابرآدم بیان میفرماید.وآدم برحسین(ع) گریه میکندوتوبه اش به واسطه اهل بیت(ع)بخشیده میشود.

اگرتاریخ را بعدازرحلت جانگدازنبی مکرم اسلام مرورکنیم باتوجه به وصیت پیامبراسلام که فرمود:«من شمارادرحالی ترک میکنم که دوچیزگرانبهارادرمیان شمابه عنوان امانت میگذارم کتاب خداوعترت یااهل بیتم را»نشان دهنده این است که دراصل باید باانتصاب امام علی(ع)به عنوان جانشین بعدازپیامبروبه عنوان ادامه دهنده راه پیامبربه عنوان امام ورهبروپیشوای مسلمین تکلیف مسلمانان مشخص می شدولی باوجودغصب خلافت وتحمیل ظلم به خاندان علوی درطول تاریخ بازنتوانستندنورخداوندراازدلهای مردم باایمان خاموش کنندوهنوزچهارده معصوم(علیهم السلام)در دلهای شیعیان ودرصفحات تاریخ نوراهل بیت نورافشانی میکند.

وهمچنین کلام خداوندکه اعجازبزرگ قرنهای گذشته وآینده همان قرآن کریم که کتاب آسمانی مامسلمانان هست هنوزهم درقلبهای مردم باایمان نورافشانی میکندونورآن درتمامی علوم می تابد،وروزبه روزنورانیت خودرابه جهان نمایان میکند.

بعدازگذرزمانهادرحالی که افرادی پابه عرصه وجودمیگذارندودرمقابل دین وقرآن واهل بیت قیام میکنندوتحت تاثیرکفارازخدابی خبرسعی درمتزلزل کردن پایه های معارف اسلامی وارزشهای انسانی والهی هستندوحتی کاربه جایی میرسدکه زنان باحجاب رامجبوربه بی حجابی میکنندوغیرت جوانان باغیرت رامیگیرندوآنان راازمساجدجدامیکنندوبامحافل فسادمانوس میکنند.ولکه ننگ تاریخ رابرپیشانی خودمیزنندولذتهای آنی دنیارابه لذتهای اخروی ترجیح میدهند.لابدافرادی غیرتمندومعتقدبه دین مبین اسلام که درراس آنهاعلمای جان برکف درطول تاریخ جان فدامیکنندتااسلام زنده بماندوباتأسی ازاین علماافرادمتدین بخاطردین وارزشهای اسلامی به دفاع برمی خیزند.

بانگرش عمیق برتاریخ ایران همین اتفاق درانقلاب اسلامی ایران به جهت نمایان کردن نوردین مداری مردم وجوانان باتبعیت ازعلماودلسوزان دین اسلام بپامیخیزندواین جرقه هاازسال1342شروع میشودودرحقیقت نهال انقلاب کاشته میشودودرسال1357بارهبری سیدی ازتباروخاندان نبوت حضرت امام خمینی(ره)به بارمینشیندوازمیوه های خوش طعم این درخت پرثمربعدازگذشت34سال متنعم شده ایم،آری این نهال ازبدوکاشت تابه بارنشستنش فرازونشیبهایی راطی کردودرمسیراین راه نورانی خونهاریخته شدوجوانانی پاک جان فداکردندتانوراسلام خاموش نگرددوبازهم خون دلهایی خورده میشودتانهال انقلاب نخشکد.وبه نظرمن این به معنای انفجارنوروانتشارنوربرجهان است تاانقلابهای دیگرراپدیدمیاوردودرسی بزرگ برجهانیان است.   


شادی روح شهدای انقلاب وجنگ تحمیلی وهمچنین برای تعجیل درفرج امام زمان سه تاصلوات همراه باوعجل فرجهم بفرستید.

 





      

                                          «دهه فجرمبارکباد»

 

هردل که عشق داردهرگزفناندارد                                              هرکس که باولاشد،سربی بلاندارد

هرسرکه شورعشق حق رابپروراند                                            وحشت زدارظلم وتیغ جفا   ندارد

هرجان که پرگشایدبهروصال معبود                                            برعیش ونازدنیاهیچ اعتنا  ندارد

درهرزبان چومیثم جاریست کلمه الله                                           ازسنگسارگشتن لختی ابا  ندارد

هرکس گرفته تعلیم ازمرشدی چوحیدر                                         ترسی به دل زبرق سرنیزه هاندارد

هرکس که گشته مانوس بامحتوای قرآن                                       جزباب رحمت حق باب رجاندارد 

هرملتی شعارش حق است وحق پرستی                                      هرگزنظربه غیرازسوی خداندارد

مامرد  انقلابیم  از مکتب    تشیع                                             درعشق بازی مابیگانه جاندارد

درنهضت حسینی همراه باخمینی                                              باخون خودنوشتیم وحدت فناندارد

این دهه فجرعشق است عشّاق درسرورند                                    مردان ماشعاری جزلافتا ندارد

سنگرنشین حقیم  باکفردرستیزیم                                               سربازانقلابی جزحق صلاندارد

این امت بسیجی این جان به کف جوانها                                      درسینه آرزویی جزکربلاندارد

درقله های ایمان ایران طلایه داراست                                        نامحرمان قرآن ازعشق ماندارد

ماوارث  کتابیم   ماراست  قامتانیم                                            جزماکسی توان این ادعا  ندارد

مازینبی وقاریم  نستوه  وبردباریم                                             دشمن ستیزی ما چون وچرا ندارد

باج ازفلک بگیرد،عقل ازملک رباید                                          انسان عاشقی که عشقش ریاندارد

تصویر پرچم  ما الله اکبر  ماست                                             خلقی   چنین  لوای قدرت نما ندارد

                                «سیفی»به حول   یزدان  باخامه ای  درافشان

                                بنویس  این   سخن    را    اسلام     لا  ندارد 

                                                                            «سیدتقی سیفی اردبیلی»                                





      
<      1   2