در این که غیر از پروردگار عالم مانند پیامبران، اوصیا و بعضی از اولیاء غیر معصوم و اهل معرفت به باطن و درون عالم و موجودات علم دارند جای شک نیست؛ و برای این که عدم منافات میان ستارالعیوب بودن پروردگار و علم آنان به درون انسان روشن گردد، دو نکته را به اختصار توضیح می دهیم:
نکته اول؛ از بعضی آیات قرآن کریم که سرنوشت اخروی مجرمان را مطرح می کند وآیاتی که عذاب دنیایی بعضی از تبه کاران را بیان نموده، استفاده می شود که ستارالعیوب بودن پروردگار به طور مطلق نبوده و درباره همگان به یک معنا نمی باشد بلکه ظهور عیب بعضی از افراد معلول نوع عملکرد اختیاری خود انسان است و ستارالعیوب بودن حضرت حق به چنین عیوبی تعلق نمی گیرد. علاوه آن که معقول نیست عده ای هر معصیتی را مرتکب شوند و از ظهور و آشکار شدن آن نیز ابایی نداشته باشند واز طرفی ستارالعیوب بودن حضرت حق مانع ظهور عیوب آنان باشد. پس ستارالعیوب بودن خداوند نسبت به افرادی است که عیب آنان و عمل آنها با سوء اختیار و تکرار عمدی که ابایی از آشکار بودن عیب و گناه را ندارند، نباشد.
به عبارت دیگر ستارالعیوب بودن در مراحل اولیه خطای انسان است تا او فرصت توبه داشته باشد اما اگر بی پروا بود رسوا می شود.
لطف حق با تو مدارا کندچو از حد گذشت رسوا کند
نکته دوم؛ اولیاء الهی مظهر صفات حق اند و آگاهی آنان به باطن افراد، نمونه ای از آگاهی خداوند به باطن افراد است، لذا آنها همانند روش خدایی، آگاهی خودشان را به دیگران منتقل نمی کند مگر در موارد لزوم؛ علاوه بر این که قدرت آگاهی دارند اما گاهی و به مقدار لازم از این قدرت استفاده می کنند.
اما اصل این که چگونه و به چه دلیل، خبر از درون انسان دارند. این نشأت گرفته از مجاهده آنان با نفس و عبور از ظاهر عالم مادی به باطن عالم است و به تعبیر مرحوم علامه: «هرگاه برای انسان انقطاع «من» از «تن» حاصل شود دیگر هیچ مانعی باقی نمی ماند و این انقطاع با علم مفید و عمل نیک حاصل می گردد و آنگاه حقیقت نفس و مراتب و موجودات و اسرار باطنی آن عالم را مشاهده خواهد کرد» (رساله الولایه (طریق عرفان)، ص 45، علامه طباطبایی).
بنابراین علم به حقایق پوشیده و پنهانی که پس از مرگ طبیعی معلوم خواهد شد، پیش از آن نیز برای انسان امکان پذیر است و می توان به درون و باطن موجودات علم پیدا کند.
با توجه به آنچه گفته شد؛ علم به باطن و درون افراد نیز منافاتی با ستارالعیوب بودن پروردگار ندارد. چون انسان هایی که به این مرتبه و درجه از قدرت نفس رسیده اند، جزء آنچه را مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. بنابراین صرف علم به باطن برای افراد کمال یافته، عیوب مستور و پنهانی افراد آشکار نخواهد شد وعالمان به غیب و باطن برخوردار از صفت ستاریت خواهند بود. علاوه آن که تمام اراده ها در طول اراده الهی است و برای چنین انسان هایی ِهرگز اراده ای که برخلاف مراد پروردگار باشد محقق نخواهد شد.