در آغاز بایستى معناى روزى واقسام آن کاملاً مشخص گردد تا یک نتیجهگیرى صحیح و اصولى به دست آید. روزى به معناى همه مواهب و نعمتهایى است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است (مانند خانواده، روح و جان، بدن، استعداد، زیبایى، علم، هوش و بالاخره مال).
گفتنى است که بخشهاى مهمى از «رزق»، اختیارى انسان نیست (مانند، خانواده، استعداد، زیبایى و...) ولى بخشهایى از آن به همت و تلاش بستگى دارد که علم و مال از این مقوله هستند. روشن است که در بخش اختیارى رزق هر قدر تلاش بیشتر باشد، نوعاً برخوردارى نیز بیشتر خواهد بود. عالمى که زحمت مىکشد و سالها رنج آموختن و تفکر را بر خود هموار مىسازد، دانش و معلومات بیشترى به دست خواهد آورد. از همینرو در روایات آمده است: «رزق دوگونه است رزقى که به دنبال تو است و رزقى که تو آن را دنبال مىکنى، (بحارالانوار، ج 103، ص 21). بنابراین تفاوت: در بخشى از روزىها به تلاش انسان و تدبیر او بستگى دارد. اما فلسفه این تفاوت در این زمینه چند محور براى گفت و گو وجود دارد:
اولا:
هرکس در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست، اگر کسى اندامى زیبا و یا استعداد خوب دارد در قبال آن مسوولیت بیشترى هم داشته، علاوه بر آن خطرات فزونترى نیز او را تهدید مىکند. کسى که قله کوه است اگر پرتاب شود بیشتر آسیب مىبیند تا کسى که چند مترى از کوه بالا رفته است. بنابراین تکلیف و مسؤولیت هر فرد به میزان عقل و دیگر امکانات خدادادى او بستگى دارد.
ثانیا:
ما در مقام مقایسه دچار قضاوتهایى مىشویم که اصولى و حساب شده نیستند. براى مثال هندوانهاى که 30 کیلو وزن دارد و هندوانه 1 کیلویى آیا به هندوانه یک کیلویى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرایطى قرارداشته که بیش از یک کیلو امکان رشد نداشته ولى هنداونه دیگر در شرایط مناسبترى قرار داشته لذا بیشتر رشد کرده است. هیچ تبعیض و بىعدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه یک کیلویى کمال خودش را داراست. خواهید گفت چرا خداوند شرایط رشد را متفاوت قرارداده بهتر نبود درتمامى زمین و تمامى نقاط هندوانهها یک شکل و اندازه و رنگ مىشدند ؟! روشن است که در این صورت باید ما جهانى را فرض کنیم که همه چیز آن یکنواخت و یک سطح است و هیچ حرکتى هم در آن مشاهده نمىشود زیرا همه چیز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. این جهان جهان ماده و طبیعت و حرکت است و لازمه چنین وضعیتى اختلاف مراتب و درجات است حال به محیط انسانى باز مىگردیم از نظر شما معناى عدالت آن است که همه افراد بشر در یک سطح و یک شکل باشند مثلا همه زیبارو و خوشگل آیا در این صورت زیبایى معنا داشت؟! وقتى همه زیبا باشند دیگر زیبایى قابل شناسایى نیست. گذشته از این چرا فقط زیبا بهتر نبود همه بوعلىسینا و انیشتن و ... بودند که در این صورت عالم و دانشمند نیز فاقد معنى بود و اگر چنین حالتى در موجودات عالم بود که همه چیز مرتبهاى از کمال به صورت مساوى قرار داشتند جهان یخبندانى بود که هیچ حرکت و تلاشى در آن تحقق پیدا نمىکرد. برادر عزیز زشت ترین و ناقص ترین افراد بشر نیز از هستى برخوردارند ودر پلکانى از کمال ایستادهاند و به نوبه خود خانهاى از جدول حیات را پرکردهاند.
ثالثا:
نظام جهان نظام اسباب و مسببات و نظام ضرورى و تخلف ناپذیراست یعنى تحقق هر چیز در پى علل و شرایط و موجوداتش ضرورى است و کوچکترین تغییرى در گوشهاى از آن تمام هستى را دگرگون مىسازد بدون آن که طرح بهترى جایگزین آن شود زیرا نظام موجود نظامى است که در آن به کمترین شر ضرورى براى برترین چیز ممکن بسنده شده و نفى آن خیرات غالب را درپى خواهد داشت. تفاوت در کیفیت خلقت انسانها نتیجه ولازمه حتمى نظاممندى و قانونمندى جهان هستى است؛ یعنى:
1- نظام خلقت نظام علت و معلول است و هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست وتخلف هیچ معلولى از علت تامهاش ممکن نیست (اصل ضرورت على).
2- رابطه علت و معلول داراى مکانیسم و ارگانیسم معین است و هرچى به هرچى نیست. یعنى چنان نیست که از هر علتى هر معلولى قابل ایجاد باشد به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد. مثلا از علف خوردن گوسفند بوعلى سینا درست نمىشود و آمریکایىها هم به خاطر قهوه خوردن به کره ماه نرفتند (اصل سنخیت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرفکاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد که مثلا بینا یا نابینا تولد یافتن یک فرد لازمه مجموعه عللى است که در به وجود آوردن وى دست داشتهاند. در این امور عوامل بسیار متعددى دخیلند حتى کیفیت آمیزش والدین، زمان، مکان، روحیات و حالات روانى، وضعیت جسمى، نوع و مقدار غذاهایى که مصرف کردهاند و.... هریک به سهم خود نقشى در کیفیت تکوین جنین ایفا مىکنند. دراین جا ممکن است پرسش شود که آیا خداوند نمىتواند باتفاوت چشمگیرى که همه این عوامل دارند تأثیر همه را یکسان سازد؟ پاسخ آن است که چنین چیزى سر از تناقض درمىآورد. زیرا لازمه آن این است که علت پدیدهاى باشد و تأثیر نکند وعلت بودن و تأثیر نکردن تناقض آمیز است و یا معلولى بدون علت پدیدآید و لازمه آن این است که کل طرح نظام آفرینش به هم بخورد. زیرا دراین صورت پدیدآمدن هر چیز از هر امر نامربوطى محتمل مىشود و آن گاه است که از علف خوردن بز باید ابوعلى سینا پدید آید!!
رابعا: درقیامت میزان هر کس براساس نعماتى است که خداوند به وى داده و به گونهاى کاستیهاى غیراختیارى که در دنیا مانع رشد و کمال بود جبران مىشود. بلکه از نظر برخى از اندیشمندان کمال اخروى چیزى جز نسبت سرمایههاى نعم دنیایى و در مقایسه با فعالیت و بهرهبردارىهایى که انسان کرده نیست حال هرکس در هر سطحى که باشد. براى آگاهى بیشتر ر.ک.به: عدل الهى شهید مطهرى.