سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

وقتی درقرآن برسوره ماعون نگاهی می کنیم ازآیات4تا7درموردنمازگزاران حرف به میان می آورد:پس وای برنمازگزاران(4)آنهایی که ازنمازغفلت می ورزند.(5)اینان ریامی کنند(6)ومردم راازامکانات موجودمنع میکنند.(7)

پیامبراکرم می فرماید:آنچیزی که مرابه شدت برای شمانگران کرده است شرک اصغراست.عرض کردند:شرک کوچک کدام است؟فرمود:ریاوریاکاری.

                                                                                       «ریادرقرآن خواندن»

رسول خدا(ص)می فرماید:

پناه ببریدبه خدااز«حَِزَن»عرض شدحزن چیست؟فرمود:حزن جایگاه وبیابان پرخوف وخطری ازجهنم است که برای آنان که قرآن رابه ریاتلاوت میکنندآماده شده است.

                                                                                       «نشانه های ریاکار»

علی(ع)فرمود:ریاکارسه نشانه دارد:1-درانظارمردم باحال ونشاط عبادت می نماید.

                                            2-درتنهایی برای عبادت کسل وبیحال است.

                                            3-دوست داردکه مردم تمام کارهای اورابستایند.

حالااگردرموردریاحرف بزنیم بسیاربایدحرف بزنیم .ریایکی ازرذایل اخلاقی است که حتی درمورداحکام تکلیفی هم موردبحث است من جمله نظراتفاق مراجع نمازی که آلوده به ریاباشدباطل است.اگرمابه توده مردم نگاهی داشته باشیم بعضی ازمردم ازاین کلمه برداشتهای متفاوتی دارند.مثلا:نمازرادرخانه میخواندوبه مسجدنمی روداگربپرسی چرابه مسجدنمیری.میگه ریاکاریه-یااینکه اگریه نفری چهره مذهبی داشته باشه بهش میگن که ریاکاری میکنه میخوادخودشومثبت نشون بده.ولی مانبایدبه ظاهرقضاوت کنیم.چون مسجدجای عبادت برای هرمسلمانی است.لزومی نداردنرفتن به مسجدمانع ریاباشدچون میتوان درمسجدبودولی ریانکرد.وچهره مذهبی برای هرشیعه ای لازم است.حال کسیکه نمیخوادشیعه باشدومذهبی بودن راریامیداندبایدآیات واحادیث بالا رابخواندتامعنای واقعی ریارابداند.





      

عبدلله ابن مسعودگوید:شبی که جنیان به محضررسول خداشرفیاب شدندباایشان بیرون آمدیم.به محل عُِِلی آمدندوسپس رفتند.وقتی برگشتندنفسی کشیدندوفرمودند:ای پسرمسعودبه من خبرمرگم رادادند.عرض کردم :ای رسول خداجانشینی برای خودتعیین کنید.فرمودند:چه کسی؟گفتم:ابوبکر.حضرت ساعتی قدم زدوآهی کشیدوفرمودند:ای ابن مسعودبه من خبرمرگم رادادند.عرض کردم:ای رسول خداجانشینی برای خودتعیین کنید.فرمودند:چه کسی؟گفتم عمر.حضرت ساکت شدند.سپس ساعتی راه رفتندوآهی کشیدندوفرمودند:ای پسرمسعودبه من خبرمرگم رادادند.گفتم:ای رسول خداپس جانشینی برای خودتعیین بفرمایید.فرمودند:چه کسی؟گفتم :عثمان.حضرت سکوت کردندوساعتی راه رفتندسپس گفتند:ای پسرمسعودبه من خبرمرگم رادادندوگفتم:ای رسول خداپس جانشینی برای خودتعیین فرمایید.فرمودند:چه کسی؟گفتم علی ابن ابی طالب.حضرت آهی کشیدندوفرمودند:قسم به آنکه جانم دردست قدرت اوست..اگراورااطاعت کنندجملگی واردبهشت شوند.(امالی شیخ مفید(ره)مجلس پنجم حدیث2)

حال بااندکی فکردرموردحدیث فوق به این نتیجه می رسیم که اگرکسی تابع ولایت حضرت امیرالمومنین (ع)شود.واردبهشت می شود.پس...نمازبی ولای اوعبادتی است بی وضو---به منکرعلی بگونمازخودقضاکند.





      

به گزارش خبرگزاری رسا، در پی فاجعه کشتار شیعیان در عراق و پاکستان آیت الله محسن اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی بیانیه ای منتشر کرد که به شرح زیر است:


بسم الله الرحمن الرحیم
فاجعه کشتارشیعیان در عراق و پاکستان به دست تروریست های مزدور صهیونیسم و استکبار جهانی دل هر مسلمان وانسان با وجدانی را به درد می آورد.


بدون شک مرتکبان این جنایت بزرگ و امثال آن از جنایت هایی که در سرزمین های اسلامی دیگر نظیر افغانستان و سوریه و بحرین و... رخ می دهد نه شیعه هستند و نه سنی بلکه مزدوران مواجب بگیر دستگاه های جاسوسی استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل و نام هایی نظیر القاعده یا جنگجو و امثال آن جز ماسکی برای پنهان کردن چهره جنایتکاران اصلی نیست.


هدف از این رشته از جنایت ها بر افروختن آتش کینه و دشمنی در بین مسلمین و زمینه سازی برای ایجاد جنگ فرقه ای در بلاد اسلامی است؛ علمای اسلام به خصوص مشایخ الازهر مصر و سایر اصحاب فتوی و منبر و قلم وظیفه دارند تا با محکوم کردن این قبیل جنایت ها اذهان عامه مسلمین را نسبت به توطئه خطرناک دشمن بیدار نموده و آنان را به وحدت و پرهیز از هرگونه تفرقه فرا خوانند.


وظیفه حکومت ها و دست اندرکاران مسائل امنیتی کشورهای اسلامی، تلاش بیشتر در جهت برقراری امنیت برای همه شهروندان و کشف و مجازات عاملان این گونه جنایت ها است.

وظیفه نخبگان بالاخص اصحاب منبر و قلم و رسانه های نوشتاری و شنیداری و گفتاری پرده برداری از نقش صهیونیسم و استکبار جهانی و مزدوران منطقه ای آنها در این جنایت ها و افشای دست های تبهکاری است که در پشت صحنه به مدیریت و حمایت از این جنایت ها پرداخته و مسببین اصلی این توطئه ضد بشری و ضد اسلامی اند.


مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی ضمن عرض تسلیت به دو ملت بزرگ عراق و پاکستان و بالاخص خانواده های شهدای اخیر حملات تروریستی در این دو کشور، برای شهدای این دو فاجعه بزرگ و سایر شهدای اسلام از خداوند بزرگ علو درجه مسألت نموده و برای خانواده ها و بستگان آنان اجر جزیل وصبر جمیل مسألت می نماید./928/د102/ج







      

پرسش :

احمددر مسند خود از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله ـ نقل می‌کند که«درآخرالزمان» قومی خروج می‌کند به نام رافضه که اسلام را رفض نموده و همه چیزاسلام را ردّ نموده و قبول نمی‌کند» که مسلّماً آن افراد، همان شیعیانهستند.


پاسخ :

جواب اجمالی این پرسش و شبهه، ایناست که؛ این روایات اعتبار ندارد و تطبیق آن بر شیعه نیز به هیچ وجه صحیحنمی‌باشد و ناشی از تعصب کور سؤال کننده می‌باشد.
برای روشن شدن بیشتر موضوع لازم است اولاً: اعتبار سند این حدیث،ازدیدگاه علما اهل سنت ـ به طور فشرده ـ مورد ارزیابی قرار گیرد. ثانیاً: انتساب عنوان«رافضه» یا «روافض» به شیعه و اتهام خروج از اسلام به آنان،بررسی و ریشه‌یابی شود. ثانیاً: تاریخچه و مبانی فکری شیعه، مورد اشارهکوتاه واقع گردد.
الف . مخدوش بودن سند این حدیث
این حدیث ـ ضمن این‌که در هیچ‌کدام از صحیحین به عنوان دو منبع معتبرحدیثی اهل سنت وجود ندارد و مسلم و بخاری این حدیث را نقل ننموده‌اند ـ درسند آن افرادی مثل: ابوعقیل یحیی بن متوکل و اسماعیل النواء قرار دارد کهاز نظر علماء رجال و شخصیت‌های حدیث‌شناس اهل سنت نظیر: ابن حجر عسقلانی وذهبی و ... غیر قابل اعتماد شناخته شده و نقل‌های آنان مورد خدشه واقعگردیده و انکار شده است. ابن حجر، رجال‌شناس طراز اول اهل سنت، در موردقدح، یحیی بن متوکل ـ به نقل از علماء حدیث ـ این‌گونه تعابیر تند در موردوی ذکر نموده است: فیه ضعف شدید، احادیثه منکره و...[1]عمروبنعاصم نیز در کتاب خود(کتاب السنة) بعد از نقل این حدیث، در مقام بررسیسندی، می‌گوید: اسناده ضعیف، یحیی بن متوکل و شیخه کثیر و هو اسماعیل،ابواسماعیل النواء، کلاهما ضعیف. و ساق الذهبی هذالحدیث مما انکر. بنابراینطبق ضوابط و معیارهای رجالی خود اهل سنت، سند این حدیث مخدوش است و فاقدارزش و اعتبار لازم می‌باشد.
ب . کالبد شکافی و مصداق‌یابی اصطلاح «رافضه» در مسأله خلافت
برای تحلیل صحیح اصطلاح«رافضی» و کاربرد آن نسبت به افراد و یا گروهیخاص، ابتدا می‌باید معنای این واژه در لغت مورد عنایت قرار گیرد. واژه‌هاییچون:«رافضه»، «رافضی» و «روافض» عناوین و اوصافی است منسوب به «رفض» و درمورد اشخاص و یا افرادی بکار می‌رود که نسبت به یک امری واکنش منفی داشته واز آن فاصله بگیرد.
لغت«رفض» که اصل و ریشه این کلمه است به معنای جدای و مفارقت می‌باشد. ابن منظور می‌گوید: «الرفض ترکک الشئ. رفضت الشئ، ترکته و فرقته»[2]
با این بیان معلوم می‌شود که کلمة«رفض» بیانگر یک عمل و یک واکنش طبیعیشخصی نسبت به مسأله خاصی است، و هرگز این واژه و مشتقات آن ـ فی حد نفسه ـمفهوم ارزشی مدح و ذمّ کسی را، القا نمی‌کند. بلکه مدح و قدح را باید ازنوع رابطه و انگیزه شخصی در این عمل، انتزاع نمود. و لذا در موارد کاربرداین اصطلاح ـ برای دوری از اغرابة جهل ـ قبل از هر چیز باید، ماهیّتعمل«رفض» و دلائل آن، مدنظر قرار گیرد.
با این توجه ـ باز نگری و ریشه‌یابی اصطلاح«رافضی» که امروزه بعنوانلقب شیعه، در میان اهل سنت، رایج و متداول می‌باشد ـ این حقیقت را آشکارمی‌سازد که جعل این اصطلاح به منظور تکفیر شیعیان ـ با توجه به معنای منفیآن در ذهنهای عموم ـ از سوی کسانی که خود مصداق واقعی و سزاوار این گونهنسبت‌ها است، چه قدر ظالمانه و به دور از انصاف می‌باشد.!
این اصطلاح در واقع مولود اختلاف نظر دیرینة دو گروه شیعه و سنّی، درمسأله خلافت می‌باشد، در مورد شیعه کذب و بهتان عظیم است در حالیکه آنچه درقضیه بحث‌انگیز خلافت و جانشینی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و اله ـمعیار حق از باطل می‌باشد، بدون شک، مواضع و دستورالعملهای پیامبر اکرم ـصلی الله علیه و اله ـ در این خصوص است که هم باید صداقت و ایمان افراد ویا کژی و نفاق آنان، در این قضیه، با محک پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـسنجیده شود و هم اینکه ویژگیهای لازم در مورد نصاب خلیفه شدن، از ناحیهپیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ تعیین گردد.
اشتباه عظیم و جبران‌ناپذیر برادران اهل سنت در این امر بسیار مهم وکلیدی، آنان را با چالش شدید مشروعیت مواجه کرده و در برابر یک تناقض وبن‌بست دائمی قرار داده است. تناقض و بن‌بستی که هرگز قادر به حل آن نبوده وهیچ توجیه صحیح و معقول، برای آن نخواهند یافت!
به راستی آقایان و مریدان شیخین، در رابطه با صدها سؤال کمرشکن ـ کهخود گره کور آن را به گردن آویخته‌اند ـ چگونه می‌توانند پاسخگو باشند؟قضیة دردناک (قلم و دوات) که داستان غم‌انگیز آن در منابع اهل سنت مثلصحیحین[3]نقل گردیده است چگونه قابل توجیه است؟ مخصوصاً فاجعه تکان دهندة نسبت هذیان به رسول الله ـ العیاذ بالله ـ توسط خلیفه دوم،[4]که مایة شرمساری و روسیاهی تاریخ می‌باشد، با چه منطقی قابل دفاع است؟[5]در حالیکه قرآن کریم صریحاً سخنان پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را وحی می‌داند[6]و مردم را به تبعیت محض از او امر می‌نماید.[7] این فاجعه که معروف به (یوم الخمیس) می‌باشد، نالة وامصیبتای ابن عباسصحابی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را بلند نموده است که بافریاد«الرزیه» خود عمل ممانعت عمر از انجام دستور پیامبر ـ صلی الله علیه واله ـ مبنی بر کتابت وصیت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را به عنوان امالفتن امت اسلام، به جهانیان گوشزد نموده است.[8]
آیا فریاد رسای تاریخ را می‌توان ناشنیده انگاشت و مدعی سکوت پیامبراکرم ـ صلی الله علیه و اله ـ در امر خطیر خلافت شد؟‌آیا امثال؛ ابوبکر وعمر و معاویه از چنین عقل و درایتی برخوردار که هوشمندانه و زیرکانه، درمورد آینده جهان اسلام، فکر نمایند و زعیم بعد از خود را تعیین کنند امابنیانگذار اسلام، در مورد آینده امت خویش و دست‌آوردهای 23 سالة خودهیچ‌گونه چاره‌اندیشی، نکرده و بدون اینکه در این مورد سخنی برلب براند،خیل عظیم امت را بلاتکلیف رها نموده است؟ فما لکم کیف تحکمون
تکلیف خطبه تاریخی پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در همایش بزرگ 120هزار نفری غدیر خم، چه می‌شود؟ که در آن پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ براساس دستور الهی مأموریت یافت تا به طور رسمی در حضور انبوه جمعیت حجاج،علی ـ علیه السّلام ـ را به جانشینی خود معرفی نماید[9]. در این همایش شخص ابوبکر و عمر جزء پیشگامان بیعت با علی ـ علیه السّلام ـبودند و هر کدام با جمله «بخ بخ لک یا علی اصحبت مولای و مولی کل مؤمن ومؤمنه»[10]
این پیمان الهی را، امضا نمودند. این داستان تاریخی که اسناد آن ازطریق نقل خود اهل سنت به 110 نفر صحابی می‌رسند و در منابع خود آنان ثبتگردیده‌اند.[11] اگر راست است چرا از سوی برادران اهل سنت، نادیده گرفته شده و می‌شود؟ و اگر دروغ است پس چگونه با تواتر نقل گردیده است؟.
بالاخره، این تناقض، کی باید حل شود؟ اگر مشروعیت خلافت خلفأ برخواستهاز نص و نصب پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ می‌باشد پس چرا خلیفه در سقیفهتعیین گردید و اگر منشأ مشروعیت انتخاب امت اسلامت است پس چرا جناب ابوبکرعمر را با وصیت، به جانشینی منصوب نمود؟ با چه منطقی آقایان، شیعه را بهجرم و تبعیت از سفارشات پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در امر خلافت علی ـعلیه السّلام ـ و ملازمت با اهل بیت ـ علیه السّلام ـ رافضی قلمداد نموده ومتهم به خروج از اسلام می‌نمایند؟ منصفانه قضاوت کنید چه کسانی فرامینصریح پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ را تخطه نمودند و تمرد آشکار خود رادر مقابل پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ بارها نشان دادند؟ چه کسانی ازاسلام فاصله گرفته‌اند و رافضی واقعی چه گروهی است؟ شیعه یا اهل سنت؟!
واقعیت تلخ:
مسأله جانشینی بلافصل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ با توجه بهآنچه اشاره شد ـ موضوعی نیست که کسی بتواند آن را انکار نماید، مگر از رویجهالت، تعصب و لجاجت. اما نکته اساسی در این مورد، درک این معما است کهبرادران اهل سنت ـ علی رغم وجود اسناد تردیدناپذیر و مدارک قطعی در اینخصوص ـ چگونه تا این حد نسبت به خلافت آقایان اهل سقیفه، حساسیت و پافشاریدارند، سرّمطلب چیست؟
واقعیت این است که برادران اهل سنت ـ بویژه علمای آنان ـ در این قضیهخود را در برابر یک عمل انجام شده می‌بینند. و چون شالوده و بنیان فکری خودرا بر این اساس باطل، بنا نهاده‌اند و همه چیز اسلام را با تارهای عنکبوتیخیمه سقیفه گره زده‌اند لذا حاضراند همه چیز را به پای این مسأله ذبحنمایند ـ وجحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا[12]زیرا آقایان تمام حیثیت خود را در گرو این قضیه می‌بینند! به همین دلیلآنان ـ بر اساس نرخ تعیین شده از سوی اربابان سقیفه- به جای محک قرار دادنپیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ و گفتار و رفتار آن حضرت در این مسأله، چشمبسته عملکرد خلفا را معیار سنجش حق از باطل می‌دانند و مخالفت با آن را،موجب خروج از اسلام می‌پندارند و «روافض» لقب می‌دهند!
اگر بنا باشدکه، قدرت‌طلبی خلفا و اقدامات کودتاچیانة آنان، در کارشکنیو مخالفت علنی با وصایای پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ مقیاس ورود وخروج به دین، انگاشته شود. شیعه نه تنها از چنین نسبتی باک ندارد بکله آنرا شایسته و مایه افتخار خود می‌دانند ولی اگر بنا است اطاعت پیامبر ـ صلیالله علیه و آله ـ و همراهی اهلبیت ـ علیه السّلام ـ به عنوان «رفض» و خروجاز اسلام، تلقی گردد،ساحت شیعه از چنین اتهاماتی مبرّا بوده و کسانیسزاوار چنین القابی هستند که موجب انحراف امت گردیده‌اند و نیز کسانی کهآگاهانه، این ضلالت و بدعت بزرگ را، سرمایه ایمان خود، قرار داده‌اند.
ج . شناسنامه شیعه
کلمه «شیعه» که در اصل به معنای پیرو و یاور می باشد،[13]اصطلاحاً به کسانی که معتقد به خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و امامت ائمه معصومین، می‌باشند، اختصاص دارد.[14] و به همین جهت که اعتقاد به اصل «امامت» نقش محوری در تفکر شیعی دارد، اصطلاح«امامیه» نیز در مورد آنان بکار می‌رود.
تاریخ پیدایش شیعه، به تاریخ ظهور اسلام باز می‌گردد و هسته اولی آنتوسط پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ در سالهای نخست بعد از بعثت، در جلسةویژه، بنا نهاده شد، در این جلسه، پیام‌آور اسلام ضمن دعوت علنی قریش بهایمان و پذیرش دین مقدس اسلام در سخنانی که معروف به (حدیث یوم‌الدار)[15] علی ـ علیه السّلام ـ را به عنوان وصی و خلیفه بعد از خود معرفی نمود.
و نیز خود پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ این نام «شیعه» را برایپیروان علی ـ علیه السّلام ـ برگزید. حضرت در طول دوران بعثت، مکرراً طیسخنانی که به منظور پیش‌گیری از انحراف امت و شناسائی مقام رفیع علی ـ علیهالسّلام ـ و شأن و منزلت پیروان ولی، ایراد نموده است هم علی ـ علیهالسّلام ـ را محور حق[16]ـ علیه السّلام ـ و ملازم قرآن کریم[17]دانسته و اطاعت از او را معیار ایمان و کفر اعلام کرده است، و هم پیرواناو را با نام «شیعه» به عنوان تنها گروه اهل سعادت و بندگان شایسته الهی،یاد نموده است.
بنابراین، شیعه هم از نظر پیشینة تاریخی، هویت روشن و درخشانی دارد وهم از نظر مبانی فکری، شیعه تنها مجموعه‌ای است که اصالت و جوهر اسلامیخویش را حفظ نموده و به خاطر برخورداری از موهبت امامت و رهبری معصومتوانسته‌اند تفسیر صحیحی از اندیشه‌های ناب اسلامی و قرآنی، به بشریت عرضهنمایند و به حرکت پویا و بالنده خود ادامه دهند.
در این جا مناسب می‌دانم که جهت اطلاع کسانی که در این زمینه نیاز بهمطالعة بیشتری دارند، تعدادی از کتابهایی که توسط اندیشمندان و شخصیت‌هایعلمی شیعه و سنی در این رابطه نوشته شده‌اند را معرفی نماییم:
1 . شیعه در اسلام، علامه محمد حسین طباطبایی.
2 . اصل الشیعه و اصولها، محمدحسین کاشف الغطاء.
3 . نشأه التشیع، سیدمحمدباقر صدر.
4 . الشیعه هم اهل السنه،دکتر محمد تیجانی.
5 . ازمة الخلافة و الامامه،اسعد وحید قاسم.
6 . الامامة و القیاده، احمد عزالدین.
7 . الامامة تلک الحقیقة القرآنیه، زهیربیطار.
8 . حقیقت الشیعه الاثنا عشریه، اسعد وحید قاسم.
سخن آخر اینکه: سؤال کننده محترم و برادران اهل سنت را به تفکر و انصافدعوت می‌کنیم مگر نه این است که درد اصلی امت اسلام، اختلاف و تفرقهویرانگر است؟ آیا سرنوشت فلسطین برای عبرت کافی نیست؟ آیا دامن زدن بهاختلافات مذهبی و فتوای تکفیر ملتهای مسلمان مثل: پاکستان، افغانستان، و... را با کشتار و قتلهای جمعی گرفتار نکرده است چرا به جای دامن زدن بهتعصبات کور، راهی را که بزرگانی چون شرف الدین و شیخ سلیم، آیت اللهبروجردی و شیخ محمود شلتوت، طی نموده‌اند، و امروزه بعد از پیروزی انقلاباسلامی در ایران، حضرت آیت الله خامنه‌ای شخصاً ابتکار پیگیری و تعمیقمسأله تقریب مذاهب اسلامی برای رسیدن به وحدت و اخوت امت اسلام را به عهدهدارند، مورد بی‌مهری قرار می‌دهید. قدری منصفانه قضاوت کنید.


[1] . تهذب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج9، ص287، چاپ دارالفکر(1421 ه ـ 2001 م) بیروت.
[2] . لسان العرب، ابن منظور، ج7، ص156، چاپ قم، (1405ه -1363م)
[3] . صحیح مسلم بن حجاج نیشابوری متوفای (261ه)، ج5، ص76، طبع دارالفکر،بیروت، بی‌تا. صحیح محمدبن اسماعیل بخاری متوفای(256ه) ج7، ص9، و ج5،ص138،چاپ سوم،(1413-1993) المکتب الاسلامی ـ بیروت.
[4] . دعوه ان الرجل لیهجر حسبنا کتاب الله ـ پاسخ به بداندیشان ـ نوشته محمد علی انصاری، چاپ اول ـ تیرماه 1347 ـ قم، حکمت.
[5] . جالب این است که جنون قدرت خلیفه دوم را وادار نموده بود که با تهدیدمنکر رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ شود: و الله مامات رسول الله ولیبعنه الله فلیقطعین ایدی رجال وارجلهم، ر.ک، کتاب ازمة الخلافة والامامه، نوشته اسعد وحید قاسم، ص68، چاپ اول، (1418-1997) الغدیر، بیروت،به نقل از صحیح بخاری.
[6] . ان هو الا وحی یوحی، (سوره نجم، آیه 4).
[7] . ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا.(سوره حشر، آیه7)
[8] . و کان ابن عباس یقول: ان الرزیه کل الرزیه ما حال بین رسول ـ صلی اللهعلیه و اله ـ و بین ان یکتسب لهم دلک الکتاب، ر.ک، صحیح بخاری، ج7،ص9، وج8،ص161، و ج5ص138، صحیح مسلم چاپ دارالفکر، بی‌تا، ج5، ص135.
[9] . یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالة و الله یعصمک من الناّس(مائده،67).
[10] . ر.ک، پاسخ به بداندیشان یا حمایت از اسلام و تشیع، ص252، نوشته محمدعلی انصاری، چاپ حکمت، (تیرماه1347)، قم.
[11] . ر.ک: شیعه می‌پرسد، نوشته سیدعلی اکبرواعظ موسوی (محب‌الاسلام )ج1،ص125، چاپ سوم(1362) تهران.
[12] . سوره نمل، آیه 14.
[13] . الشیعة؛ الدعوان و انصار، معجم مقایس اللغة، احمد بن فارس، ماده (الشیعه).
[14] . شیعة الرجل، بالکسر، اتباعه و انصاره... و قد غلب هذا الاسم عل کل منیتولی علیاً و اهلبیته حتی صار اسماً لهم خاصاً (قاموس المحیط فیروزآبادی).
[15] . عن علی ـ علیه السّلام ـ قال رسول الله ـ صلی الله علیه و اله ـ یا بنیعبدالمطلب انی قدجئتکم بخیر الدنیا و الاخرة و قدامرنی الله ان ادعوکم الیهفایکم یوأزرونی علی هذا الامر ـ علی ان یکون اخی و وصی و خلیفتی فیکم؟قال: فاحجم القوم عنها جمیعاً و قلت: یا نبی الله اکون وزیرک علیه فاخذبرقبتی ثم قال:ـ هذا اخی و وصی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا ـ (کنزالعمال، متقی هندی، ج13، ص 114، چاپ مؤسسة الرساله(1409-1998) بیروت)
[16] . علی ـ علیه السّلام ـ مع الحق و الحق معه حیثمادار.(المعیار و الموازنه، ابوجعفر الاسکافی، ص45، تحقیق محمد باقر المحمودی، بی‌تا)
[17] . علی مع القرآن و القرآن مع علی، شبهای پیشاور، ص 683، سلطان الواعظین شیرازی، ، چاپ 32، پاییز 1366، دارالکتاب الاسلامی

خواننده محترم لازم به ذکراست که مطلب فوق نوشته شده راازسایتی که مختص شیعیان بودکپی کردم چون به نظرم مطالبش خیلی برام جالب بود.اگربرای شماهم جالب بودنظردهید.

[ شنبه 14/11/91 ] [ 1:30 عصر ] [ روح الله وطن خواه شربیانی ] [ بدون نظر ]




      

یادم میادوقتی دانش آموزبودم معلم دانش آموزان رابه سه قسمت تقسیم میکرد1-دانش آموزانی که جزءممتازین بودند.معلم به اوناودرس خواندنشون علاقه داشت.ودانش آموزالقب خرخون بهشون داده بودند.2-دانش آموزانی که یااستعدادشون کم یازیادبودولی به هردلیلی درسطح متوسط قرارداشتندمعلم سعی داشت تادرسشون بهتربشه.حال چه باتنبیه چه بانصیحت وبه اونادلسوزی میکرد.3-دانش آموزانی که باوجوداستعدادوهوش سرشارهیچ میلی به درس خواندن نداشتندووقتی معلم می دیدکه به هیچ صراطی مستقیم نیستنداوناروبه حال خودشون وامیگذاشت.ودرآخرسال باکوله باری ازنمره های مردودی به خونشون میرفتند....خداونددرقرآن آیه6و7سوره بقره خطاب به پیامبرمیفرماید:«6-(ای رسول ما)کافران راترساندن ویانترساندن یکسان است چون آنهاایمان نخواهندآورد.7-قهرخدابردلهاوگوشهوچشمهای ایشان مهرنهادکه فهم حقایق ومعارف الهی رانمی کنندوایشان رادرقیامت عذاب سخت خواهدبود»وهمچنین درآیه 10سوره بقره میفرماید:«دلهای آنان مریض است پس خدابرمرض(جهل وعناد)ایشان بیفزایدوآنهارعذابی دردناک است به ای جهت که دروغ میگویند.»بنده های خداهم رامیتوان چنین تقسیم کرد.1-عده ای که جزءتقواپیشگان هستندخدابه اوناعنایت ویژه ای داردودرنزدخداوندممتازین هستند.2-عده ای هم هستندکه خداوقتی می بیند که آنها قابلیت هدایت دارندباگذاشتن نشانه های مختلف وتنبیه وتوبیخ سعی داردآنهاراهدایت کند.3-گروه سوم افرادی هستندکه وقتی کثرت گناهانشان پرده ای برحقایق کشانده وحقیقت رانمی بینندودیگرهدایت خداوندهم کارسازنبود.خداوندآنهارابه حال خودوامیگذارد.اینگونه میشودکه پرونده اعمالشان درقیامت بردست چپشان داده شده ودرقعرجهنم افکنده میشوند.

بانگرش عمیق به آیات وروایات وآنچه خداوپیامبرش وامامان معصوم نقل کرده خودمان رامقایسه کنیم آنگاه می بینیم که چقدرازحقیقت فاصله گرفتیم.وآیه ای ازقرآن میخونی میگن آیه یاس نخون.ووقتی حدیثی نقل میکنی میگن این حرفادیگه کهنه شده وقتی میخواهیم خداروعبادت کنیم میگن خرمقدس .ایکاش لااقل مثل خربودیم ودرک نمیکردیم وحال آنکه انسان هستیم چرابایدخودمون روبه خریت بزنیم.

آیاتی که ذکرکردم درموردکافران بودولی نکندروزی بیایدکه درلباس مسلمان وشیعه باشیم ولی مسلک وروشمان روش کفارباشدوخدابردل وگوش وچشمانمان مهربزند.دلمان میل به گناه پیداکرده وگوشمان توان شنیدن حقایق رانداشته باشد.چشممان رابه حقیقت ببندیم.ودرنتیجه براثراین کارهایمان کریاکورباشیم.پس ازخدابخواهیم(اهدناالصراط المستقیم). 





      
<      1   2   3   4   5      >