سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی |  پست الکترونیک
اتمام نعمت واکمال دین یعنی شیعه بودن

زندگی اجتماعی امروز در بسیاری از قسمت ها از صورت یک زندگی طبیعی و صحیح بیرون رفته، که یک نمونه آن کاهش شدید ازدواج، و روی آوردن جوانان به زندگی غیر طبیعی تجرّد است.
گفتیم کاهش ازدواج و توسعه تجرّد، قطع نظر از اثری که روی نسل بشر دارد، از نظر ایجاد یک نوع سیستم زندگی بدون احساس مسئولیّت و قطع پیوندهای اجتماعی، و بی تفاوتی در برابر رویدادهای اجتماعی که از آثار قطعی زندگی افراد مجرد است. یک فاجعه بزرگ برای جوامع بشری محسوب می گردد.
و اگر انحرافات اخلاقی را که از این رهگذر دامنگیر بسیاری از افراد مجرّد می شود به آن بیفزاییم اهمیّت این مشکل اجتماعی روشن تر خواهد شد.
اکنون به اتّفاق خواننده عزیز بررسی خود را روی عوامل اصلی این پدیده خطرناک اجتماعی دنبال کنیم:
بدون تردید این وضع نابسامان معلول یک یا دو علّت نیست ولی مسلّماً در میان عوامل اصلی چند عامل بیش از همه جلب توجّه می کند که یکی از آنها مسأله توسعه ارتباط های نامشروع است.
زیرا از یک طرف بر اثر سهولت این ارتباط ها، زن در نظر بسیاری از جوانان به صورت یک موجود مبتذل و کم ارزش، و حتی احیاناً رایگان ! درآمده است که به آسانی می توان به او دست یافت.
و به این ترتیب آن ارزش و اهمیّت و شخصیّتی را که در سابق در اجتماع داشت که برای وصول به او فداکاری زیادی لازم بود به کلی از دست داده، و دیگر یک موجود گرانبها و رؤیایی که نظر جوانان را به خود جلب کند نیست!
برهنگی روزافزون زنان، در دنیای امروز به این ابتذال کمک کرده، و اگر در آغاز عامل زودگذری برای جلب توجّه نظر هوسبازان باشد، سرانجام به ابتذال و از ارزش افتادن زن منتهی می گردد، و این درست عکس آن چیز است که این گونه زنان انتظار آن را داشتند!
به همین دلیل آن عشق های پاک و مقدّس و آتشینی که در گذشته به وجود می آمد، و سرآغاز یک پیوند زناشویی محکم می شد. در اجتماعات امروزی اثری از آن نیست زیرا همیشه انسان نسبت به چیزی عشق آتشین پیدا می کند که به آسانی در دسترس او قرار نگیرد، و معنا ندارد نسبت به یک موضوع مبتذل، و ارزان و رایگان عشق بورزد، آن هم یک عشق آتشین!
* * *
از طرف دیگر بسیاری از افراد بی بند و بار حساب می کنند چه دلیلی دارد که تنها برای دسترسی به یک زن زیر بار هزار گونه شرایط و مسئولیّت های ازدواج بروند، در حالی که بدون قبول هیچ یک از این شرایط و مسئولیّت ها دسترسی به افراد زیادی می توانند پیدا کنند؟!
و لذا این افراد چون به عواقب شوم بی بند و باری جنسی و اخلاقی آشنا نیستند و تنها به ازدواج، و زن از نظر اشباع غریزه جنسی می نگرند، اصولا تن به ازدواج و آن همه شرایط و مسئولیّت ها را یک کار احمقانه می دانند! و لذا همه یا قسمت عمده زندگی خود را به حال تجرّد می گذرانند.
با توجّه به حقایق بالا اثر امکان و سهولت ارتباط های نامشروع روی کاهش ازدواج کاملا روشن می گردد، و به همین جهت در جوامع غربی که این آزادی و بی بندوباری بیشتر است ازدواج کاهش بیشتری پیدا کرده، و اگر ازدواجی صورت می گیرد در سنین بالاست، و تازه این ازدواج ها هم به قدری سست و بی دوام است که غالباً به بهانه های کوچک و گاهی مضحک از هم گسسته می شود!

منبع:مشکلات جنسی جوانان(نوشته آیت العظمی مکارم شیرازی)





      

کاهش ازدواج، و عدم تمایل جوانان به زندگی زناشویی و روی آوردن به زندگی غیر طبیعی تجرّد، و یا صحیح تر چیزی که اصلا نمی توان نام آن را زندگی گذارد، فاجعه بزرگی است برای جهان انسانیّت که همراه دیگر آثار منفی زندگی ماشینی، دامنگیر انسان قرن ما شده است .
کاهش ازدواج تنها از این نظر فاجعه آور نیست که به انقراض یا کمبود نسل، می گراید، تا گفته شود فعلا - و شاید تا چندین سال دیگر - فکر ما از این جهت آسوده است، زیرا جهان انسانیّت با کمبود نفرات روبه رو نیست، بلکه شاید ازدیّاد جمعیّت در حال حاضر مایه نگرانی باشد (البتّه در کشورهای غیر صنعتی، و نه صنعتی که جمعیّت کاملا در آنها کنترل شده است)!
بلکه عیب این موضوع بیشتر از این نظر است که افراد مجرّد در واقع از نظر احساس مسئولیّت اجتماعی بسیار عقب هستند، آنها تقریباً به هیچ جامعه ای تعلّق ندارند و به افرادی می مانند که در یک فضای بیکران در حالت بیوزنی در میان کرات سرگردان باشند!
آنها ممکن است با کمترین چیزی پیوند خود را از آب و خاک خود بریده، فوراً به نقطه دیگری پرواز کنند، و یا در صورت ناراحتی با زندگی وداع گویند و از آن چشم بپوشند.
آمار انتحار و خودکشی ها به خوبی این واقعیّت را روشن می سازد زیرا طبق این آمار (خودکشی) در میان افراد مجرّد به درجات از افراد متأهّل بیشتر است.
فرار مغزها بیشتر در میان افراد مجرّد که هنوز پیوند زندگی زناشویی با اجتماع کشور خود برقرار نساخته اند دیده می شود.
بسیاری از جنایتکاران یا مجرّدند یا یک نوع زندگی شبیه به تجرّد دارند. در حقیقت زندگی زناشویی، انسان را از این که تنها متعلّق به خودش باشد، و هر آن اراده کرد هر نوع تصمیمی درباره خود و آینده خود بگیرد بیرون می برد، و بر اثر احساس مسئولیّت در برابر جامعه کوچکی که نامش خانواده است از هرگونه تصمیم خطرناک و غلط باز می دارد.
این عدم احساس مسئولیّت و فقدان پیوند اجتماعی آثار شوم دیگری هم دارد که مهمتر از همه به کار نبستن حدّاکثر نیروها و بسیج نکردن همه قدرت ها در پیشرفت زندگی است، چه این که برای اداره زندگی یک نفر آن هم یک نفر که هر طور بر او بگذرد غمی نیست. به کار بستن نیروی زیادی لازم نمی باشد!
همین موضوع است که زندگی مجردان را با رکود و تنبلی، و بی تفاوتی، در به دست آوردن امکانات زندگی، و به کار انداختن نبوغ خود، و بی اعتنایی نسبت به حفظ امکاناتی که به دست آورده اند، می آمیزد.
و نیز به همین دلیل است که بسیاری از کسانی که در حال تجرّد از اداره زندگی شخص خود عاجزند، و به صورت سربار اجتماع زندگی می کنند، و افرادی بی اراده و سست و ولنگار به حساب می آیند، به هنگام شروع زندگی زناشویی، افرادی مصمّم، جدّی، با اراده، پر تحرک و هوشیار از آب در می آیند اینها همه معجزه احساس مسئولیّت است!
و این که در منابع اسلامی می بینیم تأکید شده روزی به همراه همسر است نیز شاید اشاره به همین معنا باشد.
و از این نظر افراد مجرّد را می توان به چادرنشینان خانه بدوش تشبیه کرد که، هرگز کوششی برای عمران سرزمین هایی که موقتاً در آن زندگی دارند و به زودی از آن به جای دیگر کوچ می کنند، از خود نشان نمی دهند، و در برابر آن بی تفاوتند.
از نظر اخلاقی افراد مجرّد هرگز یک انسان کامل نخواهند بود، زیرا بسیاری از مفاهیم اخلاقی از قبیل وفا، گذشت، جوانمردی، عاطفه، محبّت، فداکاری و حق شناسی بیش از همه جا در محیط خانواده و زندگی مشترک همسران و فرزندان تحقّق می یابد و کسانی که از این زندگی دورند به این مفاهیم کمتر آشنایی دارند.
درست است که قبول مسئولیت زندگی مشترک زناشویی، انبوهی از مشکلات و مسئولیّت ها پیش پای انسان می گذارد، ولی مگر انسان بدون استقبال از مشکلات و مسئولیّت ها هرگز تکاملی پیدا می کند؟!
مسأله پاسخ به نیاز طبیعی جسم و روح، و واکنش های نامطلوب روانی و جسمی که بر اثر پاسخ نگفتن به این نیاز قطعی و مسلّم پیدا می شود خود داستان جداگانه ای دارد که باید جداگانه از آن سخن گفت.
با توجّه به این واقعیّات غیر قابل انکار، اگر گرایش به تجرّد و کاهش روزافزون ازدواج را یک فاجعه اجتماعی بنامیم به هیچ وجه اغراق نگفته ایم.
* * *
ولی از طرفی این سؤال پیش می آید که با این بن بست ها، و مشکلات طاقت فرسایی که جوانان در راه این وظیفه، طبیعی و اجتماعی دارند چه باید کرد؟ آیا با این زندگی ماشینی و آن همه عوارضش، با این توقّعات بیجا، با این اختلاف فکر پدران و مادران و جوانان، با این وضع تحصیلی و هفت خوان هایش! و با این وضع تهیّه کار و مشکلاتش، و با این بی اعتمادی افراد نسبت به یکدیگر باز می توان این وظیفه بزرگ و مقدّس را به موقع انجام داد؟
اینهاست که باید دقیقاً مورد بررسی قرار گیرد و بدون حل آنها، حل نهایی این معضله اجتماعی ممکن نیست.
نکته ای که لزوماً در این جا باید به آن توجّه شود این است که وضع نابسامان کنونی ازدواج و مشکلاتش در واقع چیزی است که خود ما، و اجتماع ما که آن هم هیچ مفهومی جز خود ما ندارد، به وجود آورده ایم.
از آسمان بر سر ما نباریده، از زیر زمین سر درنیاورده ماییم که بر اثر چشم و هم چشمی ها، ندانم کاری ها، پیش داوری های نادرست، محاسبات غلط، و گرفتاری در چنگال یک سلسله عادات و رسوم و تقالید کورکورانه زیان بخش، این بنا را نهاده ایم.
بنابراین اگر تصمیم بگیریم می توانیم این وضع را به هم بزنیم، و طرحی نو بیندازیم، طرحی که بر اساس واقعیّات و مفاهیم اصیل زندگی چیده شده باشد نه بر پایه اوهام و خیالات و تقالید غلط.
نه بن بستی در کار است، و نه معجزه ای لازم است، و نه کار به جای محالی کشیده است





      

عمرو بن حمق خزاعی ، یکی از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمومنان (علیه السلام ) بود که سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت ، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانی برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) آب برد، پیامبر (صلی الله علیه وآله) پس از آشامیدن در حق او دعا کرد و چنین فرمود: اللهم امتعه بشبابه (2) خدایا او را از جوانی بهره مند ساز.
دقت در این ماجرا و دعای پیامبر (صلی الله علیه وآله) بسیاری از مسائل را برای ما آشکار می سازد زیرا آثار جوانی در نظر مبارک پیامبر (صلی الله علیه وآله)، آن قدر مهم بوده که درباره عمرو چنین دعایی می کند.
تاثیر این دعای مستجاب درباره عمرو فقط برای این نبوده که وی از نظر ظاهری و شکل و قیافه جوان بماند چرا که این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانی بسیار ناچیز است ، گفتنی است که عمرو در اثر دعای خیر پیامبر (صلی الله علیه وآله) تا هشتاد سالگی از روحیه ای جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا کرد تا فکر و اندیشه عمرو مانند یک جوان ، و سلامت جسمی او، سلامت یک جوان ، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یک جوان بانشاط و سالم همچنان باقی بماند در نتیجه ، او با این که هشتاد سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذرانیده بود اما همچنان قوی و نیرومند، در کنار امیرمومنان (علیه السلام ) در صحنه های نبرد می غرید و می خروشید گویی فراموش کرده بود که هشتاد سال از عمر شریفش می گذرد.





      

عنیف کندى گوید: در زمان جاهلیت بقصد خرید لباس و عطریات براى خانواده ام به مکه رفته به عباس بن عبدالمطلب که مرد تاجر بود وارد شدم ، روزى در مسجدالحرام نشسته بود و به کعبه نگاه میکردیم ، آفتاب در وسط آسمان نمود روى به کعبه ایستاد، پسرى آمد و در طرف راست جوان ایستاد بعد بانوئى آمد و در پشت سر آنها ایستاد جوان به رکوع رفت آن دو نیز به رکوع رفتند، جوان سر از رکوع برداشت آن دو نیز سر برداشتند، جوان به سجده رفت آن دو نیز به سجده رفتند.

به عباس گفتم : این کار بزرگى است ، عباس گفت : بلى کار بزرگى است ، میدانى این جوان کیست ؟ او محمد بن عبدالله پسر برادرم است ، و آن پسر على فرزند برادرم ابوطالب است ، و آن بانو خدیجه دختر خویلد همسر محمد است ، برادرزاده ام میگوید: پروردگار آسمانها و زمین است که او را به این دین ماءمور نموده است ، بخدا سوگند در روى زمین این دین بجز از این سه نفر پیرو ندارند.

مدرک :

1 - اسد الغابه تاءلیف عزالدین على بن ابى الکرم شیبانى معروف به ابن اثیر متوفاى سال 630 ج 3 ص 414.

2 - استیعاب تاءلیف ابو عمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر متوفاى سال 462 هجرى در شاطبه اندلس ج 3 ص 163.

عنیف کندب برادر اشعث بن قیس بود از وى انحرافى دیده نشد بلکه بر حسب روایتى برادرش اشعق را بخاطر شرکت در قتل على علیه السلام توبیخ میکرد.

عباس بن عبدالمطلب عموى رسول اکرم دو سال و یا سه سال از آن حضرت بزرگ بود، پیش از هجرت نبوى به آن حضرت ایمان آورده بود در مکه اقامت نموده اخبار مکه را به آن بزرگوار مى نوشت قبل از فتح مکه به آن حضرت پیوست ، پس از پیامبر اکرم زنده بود، در آخر عمر نابینا شد، بالاخره بسال 32 هجرى در مدینه از دنیا رفت و در بقیع بخاک سپرده شد.

خدیجه دختر خویلد بانوى معظمه مکه همسر رسول اکرم ، حضرت در بیست و پنج سالگى با او که چهل ساله بود ازدواج نمود، تمامى فرزندان آن حضرت جز ابراهیم از آن بانو بود، وى اولین بانوئى بود که به آن بزروگوار ایمان آورد، طبق روایات متعدد از بهترین بانوان بهشت است ، پس از 65 سال عمر بنابر مشهور در ماه رمضان سه سال پیش از هجرت از دنیا رفت و در حجون دفن شد.





      

 دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین 

آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند

ای مسیح آل پیغمبر سلام
انتهای سوره ی کوثر سلام

ای کتاب راز های مرتضی
یادگار حضرت خیرالنسا

ای صفات تو صفات انبیا
حاصل جمع ِ تمام اولیا

ای قدم هایت صراط المستقیم
حافظ آیات قرآن کریم

ای امام صالحان در روی خاک
اکفیانی اکفیان روحی فداک

السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای  اوج قله ، کوه صبر

السلام ای آخر هر دلخوشی
عاقب از غم تو ما را می کُشی

السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین

تو تمام چارده نور مبین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین

تو حدیث ناب عترت در زمین
زاده حیدر امیر المومنین

تو همان نوری که از روز ازل
کرد خالق روی ماهت بی بدل

تو سرشت ناب از نسل علی
نور رب در جلوه ی تو منجلی

عمر تو تاریخ ساز عالم است
مبداء آن از رسول خاتم است

ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرائی و دلجوی تو

تو کجائی شیعه می خواند تو را
پس نمی گوئی جوابش را چرا

کی می آیی دل تمنایت کند
تا که روزی بوسه بر پایت کند

کی می آیی عقده از دل وا کنم
روضه خوانی پیش تو آقا کنم

کی می آیی کربلا را تاب نیست
در میان خیمه دیگر آب نیست

وای بر طفل رباب و اضطراب
خیمه خیمه جستوی جرعه آب

آب نَبوَد تا که سیرابش کند
جرعه ای نوشاند و خوابش کند

کربلا و یک بیابان اشک و آه
شیرخواره در میان قتلگاه

نام تو آمد در آنجا بر زبان
کی می آیی حضرت صاحب زمان

ای خوش آن روزی فرج برپا شود
با دو دست فاطمه امضا شود





      
<      1   2   3   4      >